اگرچه ترکیب اعضای شورایعالی بیمه سلامت باید براساس قوانین تغییر میکرد و گرچه درصد اعلامی ازسوی آن بسیار پایینتر ازدرصد مدنظر نظام پزشکی است، به هرحال این نهاد با همین ساختار فعلی، افزایشی برای تعرفههای خدمات درمانی برای سال بعد تعیین کرده است و قدرمسلم نباید نهادهای بعد از شورایعالی بیمه یعنی سازمان برنامه و بودجه و هیأت دولت دست تطاول به این تعرفههای مصوب دراز کنند
با توجه به اینکه در روزهای مهم تعیین و ابلاغ تعرفههای خدمات درمانی هستیم باید در این خصوص نکاتی را متذکر شوم:
قیمت تمام شده باید به عنوان مبنای قیمت واقعی اعلام شود
براساس قانون بیمه همگانی خدمات درمانی(مصوب سال 1373)، ارزشگذاری تعرفههای خدمات درمانی براساس قیمت واقعی محاسبه گردد و قیمت واقعی عبارت است از قیمت تمامشده خدمات بعلاوه سود سرمایه و هزینه استهلاک.
دولت باید هرساله قیمت تمام شده را اعلام کند اما در این سالها هیچ گاه قیمت تمام شده و به دنبال آن قیمت واقعی خدمات محاسبه و احصا نشده و ازآن طفره رفته است. در سال جاری سازمان نظام پزشکی این اعداد را محاسبه و جهت استحضار و درنظرگرفتن آن به سیاستگذاران و مسئولان پیشنهاد کرده است. حسن اعلام قیمت تمام شده این است که هم دریافتکنندگان خدمات و هم تصمیمسازان حوزه سلامت از قیمت واقعی مطلع شده و درمییابند جامعه پزشکی چه میزان از جیب خود به دریافتکنندگان خدمات سوبسید میدهند. جامعه پزشکی هیچگاه به دنبال دریافت تمام این مبلغ از بیماران نیست بلکه براساس قانون، سازمانهای بیمهگربالغ، موظفند نسبت به تأدیه حداکثری آن اقدام کنند که سالهاست از وظیفه خود باز مانده و فشارآن را برگُرده جامعه پزشکی و بیماران وارد می آورند.
دولت را به این نکته توجه میدهم که تعرفه ابزار رگولاتوری (ابزار کنترل و هدایت) یک دولت مستقر و قانونمداراست تا از آن درجهت تنظیم عادلانه و متعادل رابطهی دوطرف استفاده کند نه اینکه با چشم بستن بر واقعیت، آن را یکطرفه و غیرعادلانه اعلام کند.
بیمهها در محاق
یکی از الزامات عملکرد درست دولت درباب تعرفه خدمات درمانی، تعیین منبعی است که بتواند با جایگزینی هزینههای سرباری و مدیریت درست منابع، هزینه کردمردم (یابه اصطلاح اوت آف پاکت)را کاهش دهد. این منبع همان سامانهی صنعت بیمهگری است که وظیفه دارد عمده هزینههای بخش درمان را تامین کند، متاسفانه در حال حاضر صنعت بیمه به محاق رفته و بیمهها نمیتوانند به اصلیترین دلیل تاسیس خود، یعنی تامین بخش عمدهی هزینههای سلامت، عمل کنند و نتیجه این میشود که جامعه پزشکی هرساله سوبسید بیشتری از جیب خود به جامعه می پردازد.
لازم است روشن شود که بخش کمی از اعداد تعرفههای خدمات درمانی به پزشک میرسد و عمده آن صرف هزینههایی چون هتلینگ، اجاره بها، وسایل مصرفی و تجهیزات و ابزار، هزینه پرسنلی و هزینههای جاری و ... که هر سال به میزان تورم افزایش مییابند، میشود. وضعیت اقتصادی جامعه پزشکی و بخصوص پزشکان جوان آشکارکننده این است که واقعی نبودن تعرفهها چه فشاری را به جامعه پزشکی وارد میکند.
نباید دست تطاول به تعرفههای مصوب شورایعالی بیمه سلامت دراز شود.
اگرچه ترکیب اعضای شورایعالی بیمه سلامت باید براساس قوانین تغییر میکرد و گرچه درصد اعلامی ازسوی آن بسیار پایینتر ازدرصد مدنظر نظام پزشکی است، به هرحال این نهاد با همین ساختار فعلی، افزایشی برای تعرفههای خدمات درمانی برای سال بعد تعیین کرده است و قدرمسلم نباید نهادهای بعد از شورایعالی بیمه یعنی سازمان برنامه و بودجه و هیأت دولت دست تطاول به این تعرفههای مصوب دراز کنند.
سازمان برنامه و بودجه خود در ترکیب شورایعالی بیمه عضویت دارد و در روند تصویب تعرفهها نقش داشته است، حالا اگر جایگاهی بعد از شورایعالی بیمه، در حکم یک پله یا گلوگاه، برای آن متصور شویم، روشی نامعقول و غیرمنطقی برگزیدهایم و عملا «حق وتو» در اختیار این سازمان گذاشتهایم.
حق وتو خاص ساختارهای توتالیتر و غیردمکراتیک است و بنابراین نه دولت و نه سازمان برنامه و بودجه نباید این حق وتو را برای خود درنظر بگیرند. اتفاقا ترکیب شورایعالی بیمه به گونهای است که اکثریت مطلق آن با بخش دولتی است و تنها یک نماینده از تولیدکنندگان و ارائهدهندگان خدمت در این ساختار وجود دارد. طبیعی است اگر مصوبه این شورا مورد اعتنا قرار نگیرد یعنی نظرکارشناسان تعیین شده ازسوی دولت که اکثریت مطلق آن نمایندگان دولت هستند به سخره گرفته شده است.
درنهایت اینکه تصمیمگیران و مسئولان باید حواسشان باشد که پایههای نظام سلامت را بر عدالت و منطق استوار کنند و برای آنکه کارنامه خوبی از خود به جای بگذارند باید از ابزار حاکمیتی خود یعنی تعرفهگذاری واقعی خدمات درمانی استفاده صحیح کنند.