این یک شوخی مشهور در جامعه ما است که «مسئولان ما و حتی مدیران بخش بحران ما همیشه در زمان بحران غافلگیر میشوند» اما متاسفانه فاجعهبارتر این است که گاهی با عملکرد خودمان موضوعی که میتوانست بحرانی نباشد را هم بدل به بحران میکنیم!
شاید در تمام دوماه اول زمستان سال 1398 توان رسانهای و تبلیغاتی سیستم سلامت و شاید کل دولت، صرف تکذیب وجود موارد بیماری کرونا در کشورمان شد، این مقطع زمانی دقیقا زمانی بود که کشور باید آماده مقابله با بحران روبرو میشد و یکی از ابعاد مهم آمادگی تامین وسائل محافظت فردی و بهداشتی بود، اما مطابق معمول غافلگیر شدیم!
و اما بعد ... بهعنوان یکی از فعالان رسانهای حوزه سلامت از حدود خردادماه سال جاری در خصوص موضوع مهم تامین واکسن آنفولانزا در سال کرونایی هشدار دادم و شاهدم که تقریبا تمام دست اندرکاران مستقل حوزه سلامت و پژوهشگران و اهالی رسانه در خصوص همپوشانی ابتلاء به آنفولانزا و کرونا و ایجاد فشار مضاعف بر کادر درمان و سیستم سلامت هشدار داده بودند. کارشناسان و متخصصان این حوزه با توجه به سابقه ذهنی عمومی درخصوص غافلگیری سیستم درموارد متعدد و بخصوص در بحث تامین وسایل حفاظت فردی و پوشش بهداشتی در اوایل انتقال بیماری کرونا بر این گمان بودند که شاید آن موضوع درس عبرتی برای ساختار حاکمیتی بخش سلامت باشد، اما متأسفانه و به رغم همه مباحث رسانهای و هشدارها و اعلام خطرها این روزها مجدداً با بلاتکلیفی و سردرگمی و فضای سنگین و ملتهب نیاز عمومی و پاسخگویی نامناسب سیستم روبرو هستیم.
فضای ملتهب و بحران زده اجتماعی با توجه به کمبود – یا اصلا نبود- واکسن آنفولانزا برای عرضه، جو روانی جامعه را به سرحد انفجار رسانده است. قطعا تامین چندبرابری(نسبت به سالهای قبل) واکسن آنفولانزا بخصوص در دوران تحریمها و مشکل شدن تبادلات تحت تاثیر کرونا کار سادهای نبوده و نیست ولی مسئولیت یعنی پذیرش انجام کار سخت
در روزهای اول اعلام همه گیری کرونا در کشور در بلبشویی که ماسک تنفسی به شدت کمیاب بود اما در بازار سیاه موجود، در روزهایی که بسیاری از کادر درمان و مردم کشورمان به واسطه نبود ماسک و وسایل بهداشتی مبتلا شدند و حتی فوت کردند از مسئولی در جلسه ای غیرخصوصی نقل شد که گفته بود با توجه به مصرف روزانه 400 هزار عددی ماسک در کشور و دپوی چند میلیون ماسک فکر نمیکردیم دچار مشکل شویم، ولی میزان نیاز کشور ما را غافلگیر کرد!
جالب اینکه پس از وقوع فاجعه با بسیج ملی و استفاده از پتانسیلهای داخلی و ارتباطات خارجی مشکل کمبودها تا حدود زیادی حل شد، حالا و در خصوص تامین واکسن آنفولانزامشابه همان داستان تقریبا تکرار شد. چرا؟ یعنی باید این حکم را باور کنیم که ما متخصص درس نگرفتن از تاریخ و فوق تخصص غافلگیر شدن توسط بحران ها هستیم؟
منابع خبری میگویند بخش خصوصی فعال در این حوزه دو میلیون عدد واکسنی را که تقبل کرده بود بیش از بیست روز است وارد کشور کرده اما نهادهای دیگری که همزمان با بخش خصوصی فعال در این حوزه متعهد شدهاند به تعهدات خود به هر دلیلی عمل نکردهاند.
مجددا این موضوع تاکیدی بر این نیست که از ظرفیتهای بخش خصوصی و سازمانهای مردم استفاده مناسب نمیکنیم؟ آیا امکان وجود نداشته از این مجاری تعداد بیشتری واکسن وارد کشور شود تا جو ملتهب و بحرانزده کشور خنثی شود؟
و نکته اخر اینکه در یکی دو روز اخیر شاهد هستیم که مسئولان و مدیران مستقیم این حوزه در ادبیات رسانهای خود به مواردی نظیر اینکه «واکسن آنفولانزا فقط چهل درصد ایمنی برعلیه آنفولانزا ایجاد می کند» و نیز « این واکسن هیچ پوششی در مورد عدم ابتلا به بیماری کرونا نمیدهد» و «امسال نیاز به واکسن آنفولانزا است باشد چون ابتلا به آنفولانزا با رعایت موارد بهداشتی کمتر خواهد بود» و ... آیا چنین گفتههایی برای کنترل جو روانی جامعه و کاهش التهاب است؟ اگر هست ایا نمی شد خیلی قبل از این شیوه بسترسازی رسانه ای کاهش التهاب عمومی انجام میگرفت؟
این یک شوخی عمومی است که «مسئولان ما و حتی مدیران بخش بحران ما همیشه در زمان بحران غافلگیر میشوند» اما متاسفانه فاجعهبارتر این است که ما گاهی با عملکرد خودمان موضوعی را که میتوانست بحرانی نباشد هم بدل به بحران میکنیم!