پنجشنبه، 6 دی 1403

نعمت کرونا به خود پرداختن است

نعمت کرونا به خود پرداختن است
نویسنده و مترجم پیشکسوت گفت: کرونا با تمام نکبت‌هایش نعمتی هم داشت و آن اینکه به خود پرداختیم به خانه‌ها پناه بردیم و از حال یکدیگر باخبر شدیم.

کرونا به عنوان ویروسی ناشناخته از زمان شیوع در ماه های پایانی سال گذشته چنان درد پیش بینی نشده ای بر پیکر جوامع در تمام نقاط دنیا وارد کرد که علاوه بر عوارض و تبعات سخت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و غیره تمام برنامه ریزی ها، رویدادها، برنامه ها و سیاست های خرد و کلان در تمام زمینه ها را نیز بر هم زد.

به دلیل ناشناخته بودن و البته فراگیری گسترده این ویروس از نخستین روزهای شیوع، توصیه های اکید بهداشتی از جمله خانه نشینی و قرنطینه و پرهیز از حضور در اجتماعات به منظور پیشگیری از ابتلا در اولویت سیاست های دولت ها قرار گرفت. موجی از هشتک ها و فعالیت های گسترده رسانه ای برای تشویق مردم و ارائه راهکار برای گذران دوران قرنطینه و نگه داشتن مردم در خانه که هنری عظیم تر از کشف واکسن و درمان کرونا لازم دارد، شکل گرفت. 

دوران خانه نشینی در ابتدا بسیار سخت تر از تصور بود؛ به‌ویژه برای فعالان عرصه های مختلف اجتماعی که حضور در اجتماع از الزامات اولیه ادامه فعالیت آنها بود. اما به‌تدریج از موج این سختی کاسته شد و مردم به‌ویژه اهالی فرهنگ و هنر راه های حیات مسالمت آمیز در شرایط کرونایی را با خلق ایده برای «به بهترین و مفیدترین شکل گذراندن» این دوران برای خود و حتی دیگران را سهل تر کردند.

غلامرضا امامی در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: کرونا نکبت بزرگی برای انسان و جهان بود، ویروسی که مرز و زمان و مکان نمی شناسد و جان می ستاند؛ اما به هر روی آفتاب حقیقت از پس ابرهای دروغ و دغل خواهد درخشید و روز و روزگاری روشن خواهد شد که آیا این ویروس ساخته بشر بود یا انتقام طبیعت.

وی افزود: به هرحال این ویروس تاج‌دار جان بسیاری را ستاند و بیمی بزرگ در دل انسان‌ها نشاند؛ اما همچون طرح معروف چینی (طرح سیاه و سفید (YIN،Yang) ) در داخل این سیاهی عالم‌گیر نقطه روشنی است و آن نقطه روشن این است: به خود آمدن آدم ها و به خودپرداختن و در کنار خانه و خانواده بودن.

بسیاری از ما سال‌ها در کنار خانه و خانواده نبودیم، پدران و مادرانمان را کم دیدیم و با فرزندانمان کم سخن گفتیم درگیر دایره بسته ای بودیم، می گردیدیم و می چرخیدیم از صبح تا شب و گمان می کردیم راه به جایی می بریم.

این نویسنده ادامه داد: بگذارید برایتان خاطره ای بگویم من زاده اراک هستم در کنار خانه ما یک کارگاه عصاری بود. در این کارگاه که کار روغن کشی را به سبک قدیم انجام می‌دادند یک مکان دایره ای شکل بود که در آن به گردن اسبی چوبی بسته و برچشمانش پرده ای سیاه زده بودند و این اسب از صبح تا شب می چرخید و می گردید و گمان می کرد راه درازی رفته است و در شب هنگام که پرده از چشمانش کنار می زدند می دید در همان نقطه اول ایستاده است. در قصه ای هم خوانده بودم بر گردن چارپایی چوبی بسته بودند و در انتهای چوب علفی آویزان کرده بودند این چارپا به شتاب حرکت می کرد اما هرگز به علف دست نمی یافت. 

امامی افزود: در روزگارانی پیش از کرونا نیز حال بشر چنین بود، حال بسیاری از ماها چنین بود. گشتن بر دور دایره‌ای بسته از صبح تا شب و در پی افزودن صفرهای بانکی به حق یا ناحق. اما از خود بی خبر شدن و از یادبردن که پول وسیله زندگی است نه هدف زندگی.

با همه این نکبت ها کرونا نعمتی هم داشت و آن اینکه به خود پرداختیم به خانه‌ها پناه بردیم و از حال یکدیگر باخبر شدیم.

وی ادامه داد: نفرت و کینه همچون کرونا در جهان پراکنده است، کافی است به آن دست نزنید و اگر دستمان با کرونا آلوده شد دستمان را با صابون محبت بشوییم. کرونا چون دیوی است چون اژدهایی است که طعمه می طلبد، بی رحمانه به صغیر و کبیر، کودک و کهنسال، سیاه و سفید رحم نمی کند و گاه به گمانم همچون ضحاک مار به دوش به نظر می رسد که بر شانه اش دو اژدها کمین کرده اند، اگر مارهای ضحاک روزی مغز دو نفر را می بلعیدند، امروز این اژدها همه را می بلعد. پس بکوشیم از این اژدها دوری جوییم و با مهر و محبت به جهان بنگریم و تنها به خود نیندیشیم.

به تعهدات نوشتاری ام پرداختم

این نویسنده به فعالیت‌های خود در دوران کرونا نیز اشاره کرد و گفت: مصیبت کرونا هرچند سبب شد دور از فرزندانم که در رم بسر می برند به اجبار در ایران بمانم زیرا راه ها بسته بود اما به روستایی در شمال پناه بردم. چند ماه است که در این روستا اقامت گزیده ام. در تهران که بودم روزها می گذشت در قفس آپارتمانی نه آسمان آبی (اگر آبی بود) می دیدیم و نه زمین سبز را. گاه از پله ها بالا میرفتم و از پشت بام نگاهی به آسمان می کردم. دید و بازدیدها قطع شد فقط صدا می شنیدم با تلفنی یا پیامی در فضاهای مجازی. از این رو به شمال آمدم دیدم که طبیعت چقدر زیبا و بخشنده است و مردم روستا همچنان دور از هیاهوی شهرها چه مهربان اند. شیر طبیعی چه لذتی دارد و دست زدن به یاس چه نعمتی است.

در این ایام کارهای عقب مانده را پی گرفتم. چند کتاب که تعهد داده بودم نوشتم و داستان ترجمه کردم. روایتی تازه که سال های سال ذهنم را به خود مشغول کرده بود، نگاشتم؛ داستان قدیمی «عطار سی مرغ سیمرغ» روایتی برای نسل نو از گنجینه ای کهن و نیز داستانی عرفانی از ابن طفیل داستان زندگی کودکی تنها در جزیره ای بسیار زیباتر جذاب‌تر و جالب‌تر از داستان رابنسون کروزوئه که سال‌ها پس از این داستان نثر یافت. ترجمه هایی از امبرتو اکو که کار این ترجمه نیز با اخذ کپی رایت پایان یافت و به زودی شاهکار اکو در طنز مدرنیته با نام چگونه با ماهی قزل آلا سفر کنیم، مجموعه طنزها و یادداشت های اکو درباره دوران مدرن با دیباچه و ترجمه من از سوی کتاب کوچه نشر خواهد یافت. این شاهکار به بیش از ۳۰ زبان و در میلیون ها نسخه تاکنون ترجمه شده است.

این نویسنده افزود: همچنین ترجمه مجموعه نویسندگان بزرگ برای خوانندگان کوچک که کار آن در دوران قرنطینه پایان  و توسط نشر پرتغال نشر یافت و با استقبال هم‌میهنان رویارو شد. گذشته از اینها و اکنون به همت نسل هوپا در پی ترجمه بقیه آثار جانی روداری تنها نویسنده ادبیات کودکان و نوجوانان که جایزه جهانی آندرسن را برد هستم و نیز مجموعه یادداشت های احتمالی و فرهنگی اکو با نام فاشیم ادبی. کار دیگری که انجام دادم که شاهکار اکو بود و نیز روایت وی از داستانی مستند با نام نامزدها که اکنون در نشر پرتغال زیر چاپ است. از شگفتی های زمانه این است که این روایت مستند در دو قرن پیش در ایتالیا هنگام بلای وبا رخ داده و دیدم این قضیه چقدر به زمانه ما در دوران کرونا شبیه است.

امامی صحبت هایش را با شعری از مولانا به پایان رساند: بیرون زتونیست هرچه در عالم هست/ در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی.

شاید نکبت کرونا، نعمت به خود آمدن و عشق به  انسان و جهان را نصیبمان کند، از غم ها  و بندها به در آییم و با پَر عشق به آسمان درون پرواز کنیم . خداوندگار سخن فرمود:
ره آسمان درون است
پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد
غم نردبان نماند.

غلامرضا امامی (متولد ۶ شهریور ۱۳۲۵ در شهر اراک) نویسنده، مترجم، پژوهشگر و سرویراستار ایرانی است. امامی در سال ۱۳۲۵ در اراک زاده شد. او تاکنون بیش از ۷۰ عنوان اثر چاپ کرده است. 

او در سال ۱۳۵۰ به عنوان ویراستار در کانون پرورش فکری کودکان مشغول به کار شد. اندکی بعد و تا سال ۱۳۵۹ ریاست انتشارات کانون را بر عهده داشت. در آذر ۱۳۵۹ و با اخذ جایزه نمایشگاه جهانی لایپزیک به آلمان سفر کرد و پس از آن به ایتالیا رفت و سال هاست که در آنجا اقامت دارد. امامی در زمان مدیریت انتشارات موج، آثار بسیاری از چهره های برجسته ایرانی از قبیل سیمین دانشور، جلال آل احمد، م- ع.سپانلو، احمد شاملو، حمید عنایت، رضا براهنی، جواد مجابی، مهدی سمسار، محمد قاضی، سیروس طاهباز و... را منتشر کرد. نوشته های فراوانی از او درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی و ادبی در مطبوعات ایران و دیگر کشورها منتشر شده است. او بیش از ۱۰ عنوان کتاب از فارسی به ایتالیایی ترجمه کرده که از آن جمله می توان به آنتولوژی شعر معاصر ایران اشاره کرد.

 

امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.