جمعه، 31 فروردین 1403

زمین همچنان زنده است

زمین همچنان زنده است
همان‌طور که گفتم فیلم «شهر امبر» فیلمی آخرالزمانی است. زمانی که بشر زمین را نابود می‌کند و چیزی جز تباهی روی زمین وجود ندارد، این بار انسان راهی اعماق زمین می‌شود و شهری بزرگ در عمق زمین احداث می‌کند.
به گزارش روابط عمومی سازمان نظام پزشکی، دکتر مقدسی متخصص بیماری های مغز و اعصاب در نوشتار هفتگی خود در روزنامه شرق به بیان شرحی بر فیلم شهر امبر پرداخته که جالب توجه است. این نوشته را در ادامه بخوانید
«شهر امبر» محصول 2008 و به کارگردانی «جیل کنان» است. فیلمی با ساختار و داستانی ساده اما حرفی که به‌شدت تازه است. فیلم برای نوجوانان ساخته شده است اما شاید به دلیل فضای آخرالزمانی و اینکه از آینده دور بشریت سخن می‌گوید، چندان برای این سن و سال، آن‌هم در آن زمان که فیلم پخش شد، جذاب نبوده و برای همین فیلم فروش چندانی نداشت و عملا در گیشه شکست خورد. با‌این‌حال من فیلم را با لذت دیدم، چون درباره موضوعی حرف می‌زد که دغدغه این روزهای بسیاری از افراد است؛ زمین. زمینی که چنان نابودش کرده‌ایم که حالا بلای جان خودمان شده و دارد با ویروسی بسیار کوچک تمام ابعاد زندگی‌مان را تحت تأثیر خود قرار داده و دگرگون می‌کند. اگر نخواهیم عوض شویم، اگر دنبال خرد جدیدی نباشیم، باید مطمئن باشیم که در بر همان پاشنه خواهد چرخید. حتی اگر بتوانیم دارو و واکسن کووید19 را پیدا کنیم، باز رفتارمان گریبان ما را خواهد گرفت و ما را با شدتی بیشتر بر زمین خواهد زد. به‌ گمانم آثاری مانند «شهر امبر» هرچند که ضعف‌هایی هم داشته باشند، باید بازخوانی شوند. بشر باید راه و خرد جدید را پیدا کند، در غیر این صورت در طبیعتی که این‌گونه طغیان کرده، محکوم به فناست. همان‌طور که گفتم فیلم «شهر امبر» فیلمی آخرالزمانی است. زمانی که بشر زمین را نابود می‌کند و چیزی جز تباهی روی زمین وجود ندارد، این بار انسان راهی اعماق زمین می‌شود و شهری بزرگ در عمق زمین احداث می‌کند. شهری که نیرو و انرژی خود را از یک ژنراتور تأمین می‌کند. اما بنیان‌گذاران این شهر زیرزمینی یا همان شهر امبر می‌دانند که بشر تا ابد نمی‌تواند در این مکان زندگی کند. عمر ژنراتور خواه‌ناخواه به پایان خواهد رسید و بشر مجبور است دوباره به روی زمین برگردد. بنیان‌گذاران این زمان را 200 سال حدس می‌زنند و امیدوارند در این مدت زمین و انسان، هر دو، خود را بازسازی کرده باشند. از این‌رو دستورالعمل خروج از این شهر را در جعبه‌ای گذاشته، درِ آن را می‌بندند و طوری آن را تنظیم می‌کنند که خودبه‌خود 200 سال دیگر باز شود. کسی که نگه‌دارنده این جعبه است، شهردار این شهر است اما متأسفانه در میانه این زمان جعبه گم شده و تمام گذشته انسان نیز به فراموشی سپرده می‌شود. حالا زمان 200 سال به پایان رسیده و عمر ژنراتور نیز رو به انتهاست و هیچ‌کس نمی‌داند باید چه‌ کار بکند. هیچ‌کس به‌ فکر برگشت به روی زمین نیست. در مغز این انسان، نهادینه شده که روی زمین جز تاریکی چیزی نیست. داستان هم از همین جا شروع می‌شود. داستان دو نوجوان که علیه این تفکر قیام می‌کنند. آنها به تصادف آن پیام بنیان‌گذاران را پیدا کرده و متوجه می‌شوند که راهی برای خروج از این شهر رو به خاموشی وجود دارد. پس در تودرتوی شهر به‌‌ دنبال راه خروج می‌گردند. همین جست‌وجو اتفاقا کودکانه‌ترین بخش داستان است. اینکه دو نوجوان چگونه به‌ دنبال رهایی می‌گردند. آنها دستورالعمل‌ها را یک‌به‌یک دنبال می‌کنند و سعی می‌کنند از موانع بگذرند. سعی می‌کنند تا راه عبور از مخاطرات را پیدا کنند و سر آخر سوار بر قایقی که از بنیان‌گذاران به‌ جا مانده، راهی یک سفر تودرتوی دریایی می‌شوند. سفری که در نهایت آنها را به روی زمین می‌رساند. اما وقتی که به روی زمین می‌رسند، شب است. آنها که تاکنون خورشید را ندیده‌اند، درکی نیز از شب ندارند. پس همان جمله نهادینه‌شده یادشان می‌افتد که در خارج شهر امبر همه‌چیز تاریکی است. ناامید در گوشه‌ای می‌نشینند و می‌خوابند. اما دیری نمی‌گذرد که خورشید طلوع می‌کند و نور زرد آن همه‌چیز را روشن می‌کند. خبری از ویرانی و تباهی نیست. عدم حضور انسان این فرصت را به زمین داده است که بتواند دوباره خود را بسازد و دوباره گیاهان رشد کنند. حیوانات تکثیر بیابند. تنوع زیستی ایجاد شود و هوا تمیزتر از همیشه قابل تنفس باشد و حالا پس از 200 سال مجدد انسان دوباره بر روی زمین برگشته است تا بعد از این چه رفتاری با این زمین خاکی و این هوای تمیز و گیاهان زیبا کند. فیلم «شهر امبر» در چنین روزهایی بیشتر معنا پیدا می‌کند. در چنین روزهایی که امیدوارم انسان بفهمد تا چه اندازه حضورش زیان‌بار است و چقدر مهم است که رفتار نهادینه‌شده خود را عوض کند. رفتاری که از زمانی که سرده هومو شکل گرفت و توانست ابزار بسازد و با آن به شکار طبیعت برود، آغاز شده است. نمی‌دانم که این تکامل چند‌میلیون‌ساله که به‌شدت مغز ما را تحت تأثیر قرار داده، چگونه قرار است عوض شود. شاید از همین اکنون باید به‌ فکر آموزش نسل جدیدی بود که به‌ دنیا خواهند آمد. نسلی که باید بیاموزند با طبیعت و زمین زندگی کنند نه اینکه آن را بی‌رحمانه تخریب کنند. انسان امروز بیش از اینها نیازمند چنین فیلم‌هایی است.
 
امتیاز به خبر :

ارسال نظرات

نام

ایمیل

وب سایت

نظرات شما

هم اکنون هیچ نظری ارسال نشده است. شما می توانید اولین نظردهنده باشد.