به گزارش روابط عمومی سازمان نظام پزشکی بهنقلاز روزنامه ایران :
حتماً شما هم آن فیلم را دیدهاید که بالگرد هلال احمر در حال توزیع اقلام میان سیلزدگان جنوب کشور است و یکی میان بلبشو بستههای اضافه را از دست مردان میگیرد و با کشمکش زیاد به دست زنان سالخوردهای میدهد که اندکی دورتر ایستادهاند و نمیتوانند وارد جمعیت شوند. یکی از کارکنان هلال احمر که این فیلم را از سیل لرستان و خوزستان منتشر کرده بود در توضیح نوشت؛ هم دنبال کار خودش بود، هم به ما کمک میکرد و هم حواسش به زنان و سالخوردگان بود که دست خالی برنگردند.
روحالله رجایی، روزنامهنگاری که چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت، بار دیگر ثابت کرد که همصنفیهایش چه رسالت بزرگی برای بسامان کردن کارها برعهده دارند.
خبرنگاران و روزنامهنگاران در وضعیت آشفتهای که کرونا برای زندگی همه ما تدارک دیده هم باید مثل باقی حوادث و رویدادها به وظیفه حرفهای خود عمل کنند، هشدار دهند، کاستیها و آشفتگیها را گوشزد کنند و هم پای درد دل مردم بنشینند تا تصویری شفاف از مسأله ببینیم و این بار روحالله رجایی، سهیل گوهری و مهدی کاشی جان خود را در این راه گذاشتند و البته خیلیهای دیگر نیز تا پای مرگ رفتند و برگشتند.
روحالله رجایی؛ صدای مردم بود
«نگران کسی نباشید که خدا را دارد... سعی روزنامه نگار باید حسینی باشد.» آنهایی که روحالله رجایی را میشناسند میدانند که این دو جمله تکیه کلام او بود. روحالله دکترای علوم ارتباطات داشت و با سالها حضور در نشریات «همشهری جوان»، «همشهری» و معاونت اداره کل روابط عمومی جمعیت هلال احمر در عرصه مطبوعات و رسانه چهرهای آشنا بود و این روزها همه از کارهای ماندگاری که طی سالها فعالیت در گروه اجتماعی روزنامه همشهری و جمعیت هلال احمر انجام داد میگویند. صادق خسروی یکی از دوستان و همکاران نزدیک روح الله میگوید همه تلاش او این بود که تریبون کسانی باشد که صدای آنها به جایی نمیرسد: «11 سال قبل در همشهری جوان با روحالله آشنا شدم. در همشهری محله فعالیت میکرد. خیلی خونگرم بود و زود با همه میجوشید و در همان اولین برخورد میتوانست یک ارتباط ماندگار برقرار کند. به همین دلیل دوستان زیادی داشت. سال 94 وقتی دبیر اجتماعی روزنامه همشهری شد شادیاش را پنهان نکرد. میگفت به جامعه مخاطب فکر میکنم و اینکه اینجا بهتر میتوانم برای مردم کار کنم.
من چیزهای زیادی در کنار او آموختم. در کار سرعت بالایی داشت و چون دوست داشت بقیه هم همپای او باشند گاهی اوقات این تصور پیش میآمد که استرس دارد. سرعت و دقت او فوقالعاده بود و در گزارش میدانی به جزئیات توجه میکرد و در مصاحبهها هم بخوبی طرف مقابل را به چالش میکشید. بشدت زندگی را دوست داشت و میگفت کسی که خدا را دارد به بنبست نمیرسد. عاشق امام حسین(ع) بود و بهترین لحظههای زندگیاش پیاده روی اربعین.»
صادق از دغدغههای روحالله و کارهای ماندگاری که در روزنامه نگاری انجام داد اینگونه میگوید: «نصب دوربین در کلانتریها یکی از سوژههایی بود که روح االله برای بالا بردن اطمینان از برخورد درست پلیس با مردم بشدت پیگیریاش کرد. افزایش مستمری 6 میلیون نفر از افراد تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد هم از کارهای ماندگاری بود که با هدایت روحالله به نتیجه رسید. آن سالها 6میلیون نفری که تحت پوشش سازمان بهزیستی و کمیته امداد بودند ماهانه 50 هزار تومان مستمری میگرفتند که با پیگیری جدی او و یاری دیگر دغدغهمندانی چون او، طرح افزایش مستمری در مجلس مطرح و تبدیل به لایحه شد و به این ترتیب مبلغ آن 5 برابر شد. تشویق قضات برای احکام جایگزین حبس یکی دیگر از کارهای ماندگار روحالله در عرصه روزنامه نگاری بود. او از ما میخواست با قضاتی که احکام جایگزین حبس میدهند صحبت کنیم و این موضوع را پیگیری کنیم تا به این ترتیب قضات دیگر تشویق شوند و کمتر حکم حبس بدهند. سرانجام هم رئیس قوه قضائیه وقت دستورالعمل جایگزینی احکام دیگر به جای حبس را ابلاغ کردند. ممنوعیت حمل و تولید سلاح سرد از سوژههای داغ خبری بود که روحالله رجایی بعد از انتشار فیلم زورگیری خشن زیر پل امیر کبیر از ما خواست پیگیری کنیم و بعد از 7 ماه پیگیری به نتیجه رسید و قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد تصویب شد. همچنین توجه به دانشجویان ستاره دار از دیگر کارهای او بود و ما تلاش کردیم که صدای این دانشجویان باشیم.»
روحالله رجایی سال 97 به هلال احمر رفت و آنجا نیز با راهاندازی دورههای خبرنگاری بحران برای اولین بار در کشور سعی کرد تا با دعوت از استادان و خبرنگاران صلیب سرخ نحوه خبررسانی در بحران را به خبرنگاران آموزش دهد.»
فاطمه فریمانه، همسر روحالله با یادآوری خاطرات خوبی که از 13 سال زندگی مشترک با او دارد میگوید، زندگی در خانه ما بعد از 12 شب جریان داشت. وقتی که تازه روحالله با وجود خستگی از روزنامه به خانه برمیگشت و با بچهها بازی میکرد: «فداکار بود و به خاطر کار در روزنامه زندگی پرفشاری داشت. همیشه میگفت کار روزنامه پرفشار است و این فشار بعد از رفتن به هلال احمر و سردبیری جام جم هم ادامه داشت. من با کارش کنار آمده بودم اما شهابالدین و حسامالدین یکسره بهانه بابا را میگرفتند. من کارشناس ارشد زبان هستم و مدتی هم تدریس میکردم اما رسیدگی به بچهها اجازه نداد ادامه بدهم. روحالله بعد از به دنیا آمدن نرگس بازهم صبح زود به روزنامه میرفت و 12 شب برمیگشت ولی طوری برنامهریزی کرده بود که بچهها بیدار باشند و با آنها شام بخورد و بازی کند. به فکر همکارانش بود و میگفت در این روزهای کرونایی باید بیشتر هوای آنها را داشته باشم. استراحت کم و کار زیاد فشار زیادی به او وارد میکرد و روزهای آخر قبل از مثبت شدن تست کرونا با وجود درد زیاد بازهم به دفتر روزنامه میرفت. وقتی هم به خانه میآمد با وجود خستگی اجازه نمیداد کاری انجام بدهم و همه کارهای خانه را انجام میداد. بشدت احساساتی بود طوری که گاهی اوقات از محبتهای بیپایانش خسته میشدم.»
سهیل گوهری؛ برای عدالت جنگید
هفته آخر تیرماه خبر ابتلای سهیل گوهری به کرونا در فضای رسانهای منتشر شد. روزنامه نگار و دانشآموخته ارشد حقوق و مشاور حقوق تجارت بود، همچنین کنشگر حوزه فرهنگ و سیاست.
چهره همیشه خندان او در فضای مجازی دست به دست میشد و همه برای سلامتیاش دعا میکردند. معتقد بود نظام طبقاتی اقتصادی میزان ارزش افراد را مشخص نمیکند و همواره دغدغه تحقق عدالت برای همه مردم، احترام به عقیده مخالف و رفاه جامعه را داشت. آیت حسینی همسر سهیل از زندگی مشترک کوتاه اما عمیق در کنار او میگوید؛ از نگاه او سهیل به معنای واقعی همراه، همدم و یک رفیق بود: «ما دوبال یک پرندهای بودیم که میخواستیم برای رؤیاهایمان که متعلق به خودمان و همه مردم بود پرواز کنیم اما حالا یک بال این پرنده شکسته است. 17 تیرماه دومین سالگرد آشناییمان بود و 10 روز بعد سهیل برای همیشه رفت. سالها روزنامهنگار اجتماعی بود و از مشکلات اجتماعی و توجه به مناطق محروم مینوشت. معتقد بود مردم مناطق محروم هم باید از امکانات لازم برخوردار باشند.»
او میگوید: «شاید زندگی در کنار همسری که مدیریت مجموعهای را عهدهدار است و کارآفرین حوزه تکنولوژی است متفاوت باشد اما او همیشه به معنای واقعی همراه بود، نتیجه همین همراهیها در کنار زندگی آگاهانه، عاشقانه، در محور حرفهای توسعه یکی از پلتفرمهای تأمین مالی جمعی در ایران شد؛ نگاه استراتژیک و تحلیلی او به مسائل باعث میشد در ابعاد مختلف و کلان توانایی نقادانه و راه حلمحور داشته باشد. تمرکز ویژه و خاصی روی سازمانهای مردم نهاد غیرانتفاعی داشت. با توجه به اینکه دانش آموخته ارشد حقوق بود و مشاوره حقوقی تجارت اولویتش بود دغدغههای اجتماعیاش فراتر از اینها بود؛ دغدغه توسعه فرهنگ و اعتلای فرهنگی داشت. بحث بیماران ام اس یکی از اصلیترین دغدغههای زندگی سهیل بود، هم زمانی که مدیر روابط عمومیانجمن ام اس ایران بود و هم بعد از دوران مسئولیت پیگیر مشکلات مربوط به بیماران ام اس بود.
بهعنوان کارشناس حقوق شهروندی، گرفتاریهای شهروندان در حوزه آسیبهای اجتماعی بخصوص مردم حاشیه شهر و مناطق محروم را در مدت همکاری با شورای اسلامی شهر تهران پیگیری میکرد.»
آیت حسینی از برنامههایی که برای ساختن آینده کنار سهیل داشت میگوید و اینکه دغدغه اصلی او توسعه فرهنگ بود: «ما سبک زندگی منحصر به فرد خودمان را داشتیم، متعارف نبود و سهیل نیز صاحب سبکی که زندگی را بازی میدانست و میگفت جدی گرفتن زندگی بها دادن به فانی است که حتی نمیدانی کی تمام میشود.
ساعتها درباره موضوعات مختلف صحبت میکردیم؛ خانه، محل کار ما جایی بود برای مکالمه و مفاهمه. اختلافها یا تصادمها باعث رشدمان بود نه افتراق، دغدغههای اجتماعی یکسانی داشتیم با اولویت متفاوت؛ همیشه میخندید و خیلی میهماننواز بود و در خانه ما به روی همه دوستان باز بود؛ و شاید در عمر کوتاه رابطه عمیقمان خانه ما جایی بود برای عشق ورزیدن به انسانها.»
مهدی کاشی؛ به روزنامه پس از مرگ خود میاندیشید
روزهایی که روزنامه «سپهر غرب» رو به تعطیلی بود و هفتهای یک بار چاپ میشد تلاش کرد تا این روزنامه را نجات دهد و توانست در کمتر از 6 ماه این روزنامه را به یکی از مهمترین رسانههای غرب کشور تبدیل کند. روزنامهای که دیگر هر روز چاپ و منتشر میشد. مهدی کاشی را میگویم که حسین صادقیان مدرس دانشگاه و مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب درباره او میگوید، این جوان 34 ساله در کنار روزنامهنگاری با مدیریت خود آنجا را متحول کرد و تا روز مرگ هم دغدغه کار داشت.
مهدی کاشی از روزنامه نگاران موفق غرب کشور و اهل همدان بود که او هم چندی پیش با ابتلا به کرونا از دنیا رفت. تهیه گزارش از مشکلات منطقه محروم خذر همدان، افشای تخلفات در یکی از برجهای همدان، جلوگیری از جادهسازی در مسیر جاده سلامت در گنجنامه، راهاندازی مرکز نیکوکاری رسانه برای تهیه جهیزیه زوجهای جوان و راهاندازی مرکزی برای حمایت از روزنامه نگاران ازجمله کارهایی است که از مهدی به یادگار مانده است.
حسین صادقیان مدیر تحریریه روزنامه سپهر غرب از روزهایی میگوید که این روزنامه با مدیریت مهدی به یکی از موفقترین روزنامههای غرب کشور تبدیل شد: «12 سال در عرصه مطبوعات فعالیت داشت، از روزنامه هگمتانه آغاز کرده بود. در کنار فعالیت در بخش سازمان آگهیها سراغ تهیه گزارش و عکس رفت و بعد از 5 سال به روزنامه سپهر غرب آمد. آن سالها روزنامه وضعیت خوبی نداشت و در آستانه تعطیلی بود. مهدی با تجربهای که داشت بهعنوان قائم مقام مدیر مسئول کارها را در دست گرفت و از هفتهای یک شماره به چاپ روزانه رسیدیم و امروز 80 نفر در 5 استان غربی کشور در این روزنامه کار میکنند.
در کنار مدیریت و خبرنگاری با صفحهآرایی هم آشنایی داشت و معتقد بود روزنامه نگار باید همه فن حریف باشد. نگاه خاصی به سوژهها داشت و به خبرنگاران ایده میداد و میخواست سوژههای اجتماعی را تا رسیدن به نتیجه پیگیری کنند. میگفت وظیفه ما ایستادن کنار مردم است و باید صدای آنها در گرفتن حقشان باشیم. اهل باج دادن نبود و در مسأله یکی از برجهای همدان که ساخت آن با تخلف زیادی همراه بود با تیتر و گزارشهای مختلف سرانجام جلو این تخلف را گرفت. عاشق تحریریه بود و میگفت باید از پتانسیل روزنامه نگاری و رسانه در انجام کارهای خیر استفاده کرد.
سه ماه قبل با کمک کمیته امداد مرکز نیکوکاری رسانه را تأسیس کرد و با انتشار فراخوان از مردم و رسانهها خواست برای تهیه جهیزیه 100 نوعروس کمک کنند ولی متأسفانه کرونا اجازه نداد تا شیرینی نتیجه این کار را بچشد. علاوه بر این با تشکیل سندیکای رسانه تلاش کرد تا از خبرنگاران حمایت کند. اعتقاد زیادی به اطلاعرسانی درست داشت و میگفت باید خواستههای مردم را از مسئولان پیگیری کنیم. تا لحظه مرگ هم به فکر روزنامه بود و روی تخت بیمارستان کارهای مربوط به روزنامه و گزارشها و اخبار را پیگیری میکرد و میگفت اگر از دنیا رفتم اجازه ندهید روزنامه تعطیل شود. بعد از اینکه مادرش به بیماری کرونا مبتلا شد به خاطر رسیدگی به مادر متأسفانه خودش هم مبتلا شد. خوشبختانه مادرش بعد از مدتی بهبود پیدا کرد اما مهدی بعد از اینکه ریهاش درگیر شد از دنیا رفت. بعد از مرگ مهدی همه ما هم قسم شدیم که راه او را ادامه دهیم.»
زهره پوروهابی، سردبیر روزنامه سپهرغرب از سوژهها و کارهای ماندگاری که با تلاش مهدی کاشی به نتیجه رسید اینگونه میگوید: «ساکنان منطقه خذر در همدان مشکلات زیادی در زمینه سد معبر داشتند. همراه با مهدی کاشی به آنجا رفتیم و گزارش و عکس تهیه کردیم. تأکید داشت باید شهرداری به وضعیت این منطقه محروم رسیدگی کند. سرانجام شهرداری با رفع سد معبر و تملک برخی از خانهها برای باز کردن معبر اقدام کرد. سوژه بعدیاش یکی از برجهایی بود که با کاربری مرکز خرید در یکی از میادین شهر ساخته شده بود و تخلفاتی از جمله نداشتن پارکینگ داشت. مهدی کاشی بسیار روی گزارش این تخلف تأکید داشت و حتی در صفحه اول عکس و تیترش را چاپ کرد که بازتاب خیلی زیادی داشت و باعث شد جلو این تخلف گرفته شود.»