روز قدس یک نماد است. بخشی از این نماد در روح آرمانخواهی یک جامعه ناشی از یک انقلاب بزرگ نهفته است. قرار ما این بود که به ظلم و بیعدالتی نه تنها در ایران، بلکه در هر جایی که فریاد مظلومی بلند است، پاسخی داده شود. وقتی در داخل، بی عدالتی را پاسخی مناسب ندادیم و برخی جریانهای سیاسی نیز، امر آرمانگرایی را به ابزاری سیاسی برای از میدان به در کردن مخالفان تبدیل کردند، فهم فلسفه روز قدس نیز در میان نسلهای جدید ثقیل شد.
در روز قدس می اندیشم ما چگونه با برخی رفتارها و عدم توان چرایی اعتراض ما بر علیه رژیم اسراییل، نتوانستیم روز قدس را آن چنان که باید، برای نسلهای دهه شصت به بعد تبیین کنیم.
روز قدس یک نماد است. بخشی از این نماد در روح آرمانخواهی یک جامعه ناشی از یک انقلاب بزرگ نهفته است. قرار ما این بود که به ظلم و بیعدالتی نه تنها در ایران، بلکه در هر جایی که فریاد مظلومی بلند است، پاسخی داده شود. وقتی در داخل، بی عدالتی را پاسخی مناسب ندادیم و برخی جریانهای سیاسی نیز، امر آرمانگرایی را به ابزاری سیاسی برای از میدان به در کردن مخالفان تبدیل کردند، فهم فلسفه روز قدس نیز در میان نسلهای جدید ثقیل شد.
من فکر میکنم جامعه بدون آرمانگرایی جامعهای پژمرده و بیروح است. عدالتخواهی، مبارزه با ظلم برای هرکسی و در کجا، خیرطلبی و زندگی بهتر برای همه انسانها و مخالفت با تبعیض و سرکوب توسط قدرتمندان، آرمانهایی است که حیات اجتماعی پویا را به وجود میآورد. من فکر کردم بهترین بیان برای آنچه که من آرمان خواندم شعری از “نزار قبانی” است.شاعری که شعرهایش از دل برمیآید و نسل جوان هم با سردههایش آشنا هستند، است:
ما به تروریسم متهم هستیم،
اگر دفاع کنیم از گل… و از زن،
و از قصیده بیگناه
و آبی آسمان
از وطنی که در گوشه و کنار آن
نمانده آب و هوایی
یا خیمه و شتری
یا قهوه سیاهی…
ما به تروریسم متهم هستیم،
اگر با جرأت تمام، دفاع کنیم
از گیسوان بلقیس… و از لبان میسون
و از هند و رغد
و لبنی و رباب
و از باران سرمه، که همچون الهام
از مژهها فرو میبارد!!
ما به تروریسم متهم هستیم،
اگر بنویسیم از باقیماندههای وطنی
ناتوان، گسسته، فروریخته
که اندامش پوسیده و پراکنده گشته
از وطنی که نشانی خود را میجوید
و از امتی که نامی ندارد!
وطنی که از اشعار قدیمش، چیزی نمانده
جز قصیدههای خنساء
از وطنی که در افقهایش
آزادی سرخ، یا آبی و یا زردی نمانده…
از وطنی که تمام گنجشکانش
برای همیشه از خواندن منع شدهاند
از وطنی که نویسندگانش
از شدت هراس، عادت کردهاند
بر هوا بنویسند!!
از وطنی که میرود سوی مذاکرات صلح
تهی از کرامت
و پا برهنه
ما به تروریسم متهم هستیم
اگر نخواهیم بمیریم
زیر بلدوزرهای اسرائیلی
که خاک ما را زیر رو رو میکند
تاریخ ما را زیر و رو میکند
انجیل ما را زیر و رو میکند
قرآن ما را زیر و رو میکند
خاک پیمبران را زیر و رو میکند
اگر گناه ما این است
چه زیباست تروریسم!