«وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیماً
پرندگان مهاجرم، دو گل پرپرم محمد حسین عزیزم و جانم زینب
چه بگویم از شما جوانان مهربانم که صدها سطر نمیتواند گویای یک قطره از وجود و تلاشهای بیشمارش باشد.
محمدحسین عزیزم، اول از تو بگویم ای شیرمَردَم، ای با وقار، ای با وفا، ای مهربان، ای عاشق حسین، ای همراه، ای در اوج، ای در خضوع، ای در خشوع، ای مخلص، ای در تلاش دور قله کمال و معرفت؛
پسر دلبندم، بزرگ مرد زندگیم بیش از ۲۳ بهار از زندگیش نگذشته بود. از لحظات اولیه زندگی تیز هوش و با درایت و عشق به ائمه و ولایت در وجودش نهادینه شد.
نمازهای عاشقانه، سلام و ارادتش به صاحبالزمان و دعای عهد در هر صبح، او را انسانی وارسته و نمونه کرد، از شاگردان نمونه و تاثیر گذار مدرسه نیکان، برنده جوائز متعدد بینالمللی و المپیادی بود.
برای ادامه تحصیل راهی کانادا شد. از عنفوان جوانی بعلت تسلط به زبان و اطلاعات فراوان و انگیزه تبلیغ دین و اعتقاد به داشتن بالاترین سلاح علم برای انتشار دین و تشیع به بهترین مدارج علمی رسید که به اذعان تمام رؤسای دانشگاههای محل تحصیل، برای اولین بار این موفقیتها برای جوانی در این سن پیش آمده بود. عزیز دلم در کوتاهترین زمان راههای بزرگی را طی کرد. شاگرد نمونه دانشگاه تورنتو در رشته پزشکی، دارای مقالات علمی و دهها جوایز بینالمللی، بنیانگزار ۵ انجمن و حرکت جهانی بزرگ از جمله STEM Fellowship، بویژه برای جوانان و نیز اخیرا برای متخصصین و اساتید بالینی دانشگاه تورنتو، عضویت در انجمن سلامت جهانی، عضو فعال یونسکو و WHO و عضوفعال بنیاد ملی نخبگان، که باعث تعجب، غبطه و نیز باعث افتخار ایران در دنیا بود. ای کاش دست تقدیر و بیمسئولیتی، دنیا را از وجود پیشرفتهایش محروم نمیکرد (بای ذنب قتلت).
جان دلم محمدم، در جهت تحول و ارتقاء سطح دینی فرزندان ایرانی در کانادا، اهتمام ویژه ای داشت، آنچنان که کودکان با خواندن قرآن و نماز و اصول دین آشنا شدند، و اکنون نوجوانان زیادی بعد از نماز اسم محمدحسین عزیز را در دستهای دعای خود بیاد میآورند.
از خصایص نمونه او خواندن نماز اول وقت در هر مکان علمی و بیمارستانها، در سفر و حضر، با سرافرازی و بدون معذوریت بود کماآنکه از بدو تولد برای فرزندانمان میخواندیم که: رب اجعلنی مقیم الصلوة و من ذریتی، ربنا و تقبل دعاء. و حقیقتا محمدحسین مصداق "مقیم الصلوة" بود.
محمد و زینب هربار که برای تعطیلات می آمدند، به عشق حسین ما را برای زیارت عتبات عالیات به دنبال خود میراندند، محمد عاشق و ذوب شده اباعبدالله بود. در اواخر مرداد امسال که فقط برای دو هفته توانسته بود از بیمارستانش مرخصی بگیرد، علیرغم مخالفت ظاهریمان برای گرمای ۵۰ درجه نجف، به تنهایی برای دو روز همه مشاهد مشرفه را در نجف، کربلا، کاظمین و سامرا زیارت کرد و در سفر اخیر و کوتاهشان در تعطیلات آخر سال میلادی، بدلیل عدم امکان سفر به عراق، یکروزه به زیارت ثامن الحجج شتافت و در تشییع سردار سلیمانی در مشهد نیز با عشق شرکت کرد. شور تشییع سردار در تهران، زینب و محمدحسین را تا میدان آزادی کشاند در حالیکه تنها یکروز بعد مهیای پرواز بیفرودشان میشدند.
اما زینبم! ای دختر باوفایم! ای زیباترین گل، ای زینب مظلوم، محجبه، محجوب، متدین و بسیار تلاشگر. در دیار جاودان منزل گرفتنت خیلی زود بود. شقایق بودی و دیری نماندی! سرود زندگی را نیمه خواندی.
زینبم، یار مادر، غمخوار پدر، نجیب، تبلور عصمت و مظلومیت، آه از مهر و وفایش، از محبت و عشقش، از حجاب و عفافش، از همراهیاش با برادر و یار همیشگی و همسنگر برادر؛ دختر موفقم در درس و تحقیق و تلاش بیوقفه علمی، مبلغ دین با حجابش. زینب دانش آموخته ممتاز دبستان طلوع، راهنمایی روشنگر و سال اول دبیرستان خرد بود. عزیز دلمان زینب، در محیط علمی خارج از کشور، با تلاش بی وقفه و انگیزه فراوان موفق به کسب جوایز گوناگون شد از جمله دوره ژنتیک پیشرفته بعنوان سفیر محجبه و بسیار کوشای ایران.
عزیز دلم، دانشجوی موفق دانشگاه تورنتو در رشته Health Science که قصد ادامه راه برادر را داشت. دارای فعالیتهای متنوع علمی در سطح بین الملل و انگیزه بسیار در فعالیتهای انساندوستانه، حفاظت محیط زیست در سطح جهانی و بسیار دلسوز برای مردم.
دختر و پسر عزیزم، سیاه میپوشیم که بخت شما با آسمانها گره خورده بود. جان دلم همانجا که ملائکه هفت آسمان را مزین به عطر حسین و زینب کردهاند، همانجا که پاک و طاهر پرواز کردید و بیاد حسین و اصحابش "اِرباً اِرباً" شدید. یک نگاهتان به پایین و هزاران نگاه به اوج فلک، و خداوند، خودش به آغوشتان کشید. ایکاش این پرواز نخبگان، هرگز اجازه فراز نمییافت تا میهن عزیزمان دچار این خسران عظیم و بیجبران نشود.
زمزمه به امید دیدار، من برمیگردم، و تمام دوستت دارمها و دعاهای محافظت از بلایا که در گوشه چمدانهایتان گذاشتیم، هماره در ذهن و یادمان خواهد ماند!
عزیزانم چه ساده و چه زیبا میخندیدید، چه زیبا همگان را احترام میکردید، چه زیبا به یاد همگان بودید، چه زیبا از قضاوت در مورد دیگران پرهیز داشتید، چه زیبا از هرگونه غیبت احتراز داشتید، چه زیبا سجده میکردید، چه زیبا بود سلامهای خالصانهتان به ائمه هدی بعد از هرنماز، و چه زیبا نافلههای شبانهات، و چه روحبخش نمازهای امام زمانت، و چه زیبا دعای عهدت در هر صبحگاه: و چه خوب بر عهدت برای یاری امام زمانت تا آخرین نفس ماندید!
دستانمان به آسمان بلند است، جایگاهتان رفیع؛ خدا را شاهد میگیریم که پدر و مادرت در قنوت دعای " رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً " را خواندیم و شهادت میدهم که شما دو شهید قرة العین ما شدید، امام متقین و الگوی جوانان میهن سرفرازمان شدید؛ دعایمان کنید، به امید شفاعت شما هستیم.
ای شهیدان مان! وعده دیدارمان بزودی!
دلتنگتان هستیم! دستمان را بگیرید! -
پدر و مادر دلشکستهتان»