سُخُن راندن در مبحثِ گستردهِ ژرفی به مانندِ حقوقِ بشر در دورانِ سرد و سیاهِ کنونی انسان، ناممکن مَباشد، سخت است و... اما همیشه امیدِ نامیرا میباشد که انسانِ مدعی اناالحقی را به پیش رانده و به چنین جایگاهی رسانده است که در پی ساختنِ چون خود میباشد.
شاید نیکوتر باشد که از پایه به ثریا رسیم پس از واژه حق آغاز نمودن، درستتر است؛
حق را آنچه انسان سزاوارِ آن است، بدانیم به نوشتارِ پیشِرو نزدیکتر میباشد. این سزاواری فردی زمانی که به جمعی میرسد تبدیل به مجموعهای از قواعد و قوانینی میشود برای ایجاد و نگاهداشتِ نظمِ اجتماعی با نامِ حقوق و اگر این نظم هر چه درونیتر و برمبنای منافعِ متقابلِ فردی و گروهی باشد، اثربخشی آن در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی-اجتماعی و حتی نظامی-امنیتی هم بیشتر میگردد و به رشد و توسعه پایدار میرسد که پیش زمینه رسیدن به آرمانشهر همه تمدنها است.
فرآیندِ بالا نیازمندِ یک چهارچوبِ شکلی است تا مشخص کننده ساختار و حد و حدودِ قدرتِ عالی با حقِ مشروعِ استفاده از زور بِنامِ حکومت و ابزارِ سیالِ آن یعنی حاکمیت باشد تا تضمین کننده حقوقِ شهروندی ساکنان هر کشور گردد با نامِ حقوقِ اساسی یا حقوقِ سیاسی و پایه آن یعنی قانونِ اساسی. اما از آن روی که ظرفِ کاربردی قانونِ اساسی با شرایطِ هر کشور، تغییر پذیر میباشد و منشِ ملی مردمان هر مُلکی اثرِ مستقیم بر کارایی آن دارد. پس، پس از پایانِ جنگِ جهان سوزِ دومِ جهانی، جامعه جهانی در نُخُستین گامهای خود برای تشکیلِ ساختارِ حکومتِ جهانی در شهرِ انقلابی پایهگذاری حقوق، پاریسِ افسونگر، - ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ میلادی برابر با آدینه روز، 19 آذر 1327 خورشیدی- اعلامیه جهانی حقوقِ بشر را بِعنوانِ یک پیمانِ جهانی، تصویب نمود و در گامهای دِگر از درونِ اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاقِ جهانی حقوقِ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و میثاقِ جهانی حقوقِ مدنی و سیاسی و دو پروتکلِ انتخابی آن، لایحه جهانی حقوقِ بشر برآمد که با تصویبِ بسیاری از نمایندگانِ ملتهای جهان به حقوقِ بینالملل تبدیل گشت.
ماورای ناکارآمدی نسبی حقوقِ بینالملل بِسببِ نبودِ ضمانتِ اجرایی حکومتِ ناموجودِ جهانی که نمادِ بیرونی آن سازمانِ مللِ متحد میباشد که با بودنِ ساز و کارِ دوگانه نابرابرِ کنونی مجمعِ عمومی و شورایِ امنیت در حقیقت، ابزاری در دستِ اراده دولتهای پنجگانه برای رسیدن به منافعِ مشروع و نامشروعِ ملی آنها شده است اما همین استفاده ابزاری، به مرور و با تکرار، موجبِ جا افتادنِ نیاتِ والای اعلامیه جهانی حقوقِ بشر در کره فیروزهای فامِ ما نیز گشته است.
کمبودِ دیگرِ و البته طبیعی این اعلامیه، نبودِ تغییراتِ گسترده، ژرف و شگرفِ جهان در پی دو انقلابِ صنعتی برآمده در دهههای پس از تصویب آن است. انقلابِ صنعتی سوم که دیجیتالیزه شدنِ روابطِ چه فردی و چه جمعی انسانها بود، پیامدهایی داشت که در هیچ بُعدی با توجه به ایجادِ Internet of things، قابلِ مقایسته با پیامدهای تحولسازِ (IR4) Fourth Industrial Revolutionکه نه تنها ابعادِ روابطِ انسانی که باتوجه به همگرایی سه سطحِ فیزیکی، دیجیتال و بیولوژیکی در این انقلابِ صنعتی، خودِ انسان نیز در کنارِ برآمدنِ Artificial Intelligence تغییراتی خواهد نمود، تحتِ نامِ .Human 2 پس دورانِ کنونی را باید دورانِ Transformation بشری دانست که هیچ ساختارِ ایستایی را تابِ ماندنِ بیتغییر نیست از جمله اعلامیه جهانی حقوقِ بشرِ مصوبِ بیش از نیم سده پیش را...
هر شخصی حق دارد
آزادانه در زندگی فرهنگی، اجتماع خویش همکاری کند و از گونههای گوناگونِ هنرها برخوردار گردد و در پیشرفتِ علمی سهیم گشته و از منافع آن بهرهمند شود.
"ماده 27 اعلامیه جهانی حقوقِ بشر"