یکشنبه، 2 دی 1403
  
  • 1398/08/25
یادداشت

دکتر غلامرضا زمانی

متخصص جراحی عمومی

هدایت جراح

دکتر انوشیروان هدایت یکی از خوشنام‌ترین جراحان ایران است. او یکی از آخرین شاگردان پروفسور عدل بزرگ است. مردی که بنیان‌گذار جراحی نوین در ایران است. پروفسور عدل نسلی از جراحان بی‌نظیری را تربیت کرد و سهم بی‌مانندی در توسعه، رشد و پیشرفت جراحی در ایران دارد. دکتر انوشیروان هدایت از جمله کسانی است که تمام عمرش را برای جراحی کشور هزینه کرد. او از بنیان‌گذاران بیمارستان شریعتی تهران است که در حال حاضر به یکی از قطب‌های قدرتمند پزشکی ایران تبدیل شده است 

 ایشان در سال ۱۳۱۰ در مشهد به دنیا آمد و دوران کودکی را در مشهد گذراند. به دلیل شغل پدر هر چند سال در یکی از شهرستانها مانند تبریز، شیراز و... زندگی  کرد و زمانی که کلاس سوم ابتدایی بود به تهران آمد. و در مدرسه «فیروز بهرام» تحصیلات خود را گذراند و در سال ۱۳۲۹ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد.
سال ۱۳۲۹  از سالهای پرالتهاب دانشگاه تهران بود. ملی شدن صنعت نفت، دوره‌ کوتاه نخست‌وزیری دکتر مصدق و کودتای ۲۸ مرداد در همان سال ها رخ داد.  و در سال ۱۳۳۵ فارغ التحصیل شد.

بعد از فارغ التحصیلی به دو علت نظرشان  به رشته جراحی جلب شد. یکی شخصیت پروفسور عدل و نوع تدریس، رفتار، منش ایشان و دیگری تجربه عمل جراحی بر روی خودش. 

پروفسور عدل طلایه دار رشته های جراحی بود. ایشان تمام رشته های جراحی به جز چشم، گوش و حلق و بینی و زنان را مانند جراحی اعصاب، جراحی قفسه صدری، جراحی قلب و ارتوپدی در ایران بوجود آورد و قبل از آن  عملهای اصلی تنها فتق و آپاندیسیت بوده است.
 در آن زمان احتیاج به عملی پیدا کرد که خدمت ایشان رفته و عمل شدند. ایشان در دوره دانشجویی  و با نهایت محبت و بدون دریافت هیچ دستمزدی ، مرخص شدند و به همین خاطر  شیفته اخلاق ایشان شدند. پس از تمام شدن پزشکی عمومی در کنکور جراحی بیمارستان سینا شرکت کردند. آن زمان بیمارستان سینا پر متقاضی ترین جا برای رزیدنتی یا دستیاری بود.
 در سال ۱۳۳۵ در کنکور دستیاری شرکت کرد و قبول شد. آن زمان دوره  جراحی عمومی۳ سال بود. وقتی این ۳ سال گذشت متخصص شده بود، اما برای عضو هیات علمی شدن به ۴ سال دوره آموزشی نیاز بود  می توانستند تقاضا کنند که یکسال اضافه تر بمانند. چند نفر از جمله ایشان این  تقاضا را ارائه  و بیشتر ماندند.

دوره ۴ ساله که تمام شد باید برای پستی در دانشگاه اقدام می کردند.
مشاغل در دانشگاه به خصوص بیمارستان سینا محدود بوده و پست ها شامل رئیس درمانگاهی، دانشیاری، استادی بود و به طور نمونه برای اینکه فرد دیگری به آنجا بیاید باید یک نفر از آنها یا ارتقا پیدا می‌کرد یا از آنجا می‌رفت. ایشان می خواستند بمانند و در عین حال هیچ پستی هم نداشتند. خدمت پروفسور عدل عنوان کردند و ایشان به عنوان دستیار رسمی یا همان مربی (امروزی) ماندند. 
 در سال ۱۳۴۰ تقاضای یک دوره تکمیلی در فرانسه کردند که در سال ۱۳۴۱ پذیرفتند.
یکسال به فرانسه رفته و در بخش پروفسور «سیکار» جراح معروف فرانسه مشغول شدند. 

بعد از اینکه به ایران برگشتند به بیمارستان سینا رفتند، سیستم استخدامی در دانشگاه تغییر کرده بود و به جای رئیس درمانگاهی، استادیاری آمده بود، استادیار هم تعداد محدودی انتخاب می شدند. آن سال امتحان سراسری گذاشتند که همه متخصصان در ایران یعنی از بیمارستان سینا و هزار تختخوابی سابق (بیمارستان امام فعلی) و هم کسانی که از خارج تخصص گرفته بودند در آن شرکت کردند. این امتحان کتبی و شفاهی بود.
و در این امتحان نفر اول شد

 بصورت پاره وقت در بیمارستان سینا شروع به کار کرد. در بخشی که در آن بود تغییر و تحولاتی بوجود آمد، رئیس بخش بازنشسته شد و بعد از تقسیم بخش، قسمتی را برای اداره به ایشان سپردند.

پروفسور عدل برای ریاست گروه به بیمارستان داریوش کبیر رفت و پروفسور عاملی از وی خواست یک نفر از شاگردان اش را معرفی کند تا بتواند در کارها و برای اداره بخش جراحی و کارهای گروه چون ایشان گرفتاری زیاد داشت، کمک کند. پروفسور عدل ایشان را انتخاب کرد.
بالاخره در آذرماه سال 1353 بیمارستان افتتاح شد. 

 در آن زمان مدیرگروه بیش از۲ دوره نمی توانست مدیر باشد و بعد از آنکه دو دوره پروفسور عدل به اتمام رسید، قرعه مدیر گروهی به نام ایشان افتاد و با رای اعضای هیات علمی به عنوان مدیرگروه انتخاب شد.
زمانی که انقلاب شد این بیمارستان ( بیمارستان شریعتی) بیمارستان فعالی در دوران انقلاب بود و مردم به علل مختلف به آنجا می رفتند. پس از انقلاب ۳ مرکز پزشکی  در یکدیگر ادغام شد و بعنوان دانشکده پزشکی دارای قسمتهای تئوری و بالینی تشکیل شد و در نتیجه اداره بخش جراحی به ایشان واگذار  و  مدیر گروهی هم خواه ناخواه منتفی شد .

 تا سال ۱۳۸۰ در بیمارستان دکتر شریعتی بودند و در سن ۷۰ سالگی بازنشسته شدند. هر صورت تا  دوباره دعوت به کار شدند و در بیمارستان دکتر شریعتی کار می کردند
از نصایح ایشان این است که ما برای بیماران مان ارزش قائل شویم. هر چقدر وسیله های کمکی آمد، طب بالینی را فراموش نکنیم. اخلاق مان در پزشکی با بیمارانمان باید خوب باشد. فکر نکنیم باید از بالا به بیمار نگاه کنیم بلکه همانند یک دوست و برادر با بیمار برخورد داشته باشیم

اگر فقط عاشق پزشکی هستید، بیایید. اگر اصرار پدر و مادرتان شما را مجبور می‌کند که پزشک شوید یا انگیزه مادی شما را به این راه می‌کشاند، لطفا نیایید. پزشکی را باید دوست داشت و عاشقش بود. راه‌های بهتری برای پول درآوردن هست و عنوان دکتر هم ماشاا... تا دلتان بخواهد در سایر رشته‌ها فراوان شده، پزشکی عشق می‌خواهد و عشق... 

 دکتر هدایت می‌گوید: « من نمی‌توانستم راجع به پول با مریض صحبت کنم. من هیچ‌وقت درگیر مادیات نبودم. برایم همین‌قدر که لباسی مناسب، 3 وعده غذا، منزلی برای زندگی و اتومبیلی برای رفت و آمد داشته باشم، کفایت می‌کرد.» او درباره اینکه چرا هیچ‌وقت ازدواج نکرده هم می‌گوید: «من هیچ‌وقت ازدواج نکردم، یکی از دلایلش قانع بودنم است. بالاخره شاید من قانع بودم اما زن و فرزند ممکن بود مرا مجبور کنند که از مسیری که برای زندگی کلی خود ترسیم کرده بودند، خارج شوم. چون به هر حال شما مسوول زندگی این افراد هستید و نمی‌شد با شرایطی که من برای خودم در نظر گرفته بودم آنها هم زندگی کنند. شاید اگر زن و بچه داشتم قانع نبودند و از من به‌عنوان یک جراح و یک انسان سرشناس توقع داشتند. من حتی در مدت کوتاهی که مطب داشتم از ارتباط مالی با بیماران رنج می‌بردم. به همین دلیل است که فکر کردم خودم تنها بمانم و آنها نباشند چون اگر باشند، آن‌وقت من باید دنبال خواسته‌های آنها بروم. 

گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذت بیماری را

 تعریف شما از طبیبانه چیست؟
یعنی بیمارش را واقعا دوست داشته باشد و تا جایی که می‌تواند در رفع رنج بیمارش بکوشد.

 من دنیای خدمت کردن به مردم را از این طریق شناختم و همیشه خدمت به مردم برایم جذاب بوده. قطعا اگر دوباره بخواهم مسیرم را انتخاب کنم، انتخابم پزشکی خواهد بود. در یک جمله خدمت کردن به مردم را در پزشکی یافتم.