یکشنبه، 2 دی 1403
  
  • 1401/10/17
روزنوشت

دکتر احمد علي نوربالا

استاد روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران

آفت ارزان فروشي در جامعه فرهيخته پزشکي

آفت ارزان فروشي در جامعه فرهيخته پزشکي

 

در اين وادي و ايام غمزده که نگاه به حرف و اصناف و افراد در جامعه ما بسيار متغير است برآن شدم که مواردي را به زعم خود در رابطه با جامعه پزشکي براي تذکر همکاران گروه پزشکي به شرح هفتگانه زير به رشته تحرير در آورم.

1. صعوبت پزشکي: دوره طولاني تحصيلي، کشيکهاي شبانه و ايام تعطيل، نداشتن تعطيلي بين ترم و تابستاني و نوروزي و حتي روزهاي تعطيلي همگاني، مفاد قانوني طرح و ضريب کا و مناطق محروم و الزام کسب امتياز براي مطب و غيره، همگي بر صعوبت اين رشته نسبت به ساير رشتههاي علمي ميافزايد.

2. اتهامهاي وارده بر حرفه پزشکي: برخي آگاهانه و عدهاي ناآگاهانه، نسبت دادن قشر مرفه و سفر خارج برو، فرار مالياتي، اجتناب از گذاشتن دستگاه پوز در مطب، و اتهامهاي ناجوانمردانه ديگر را در اذهان و رسانهها و غيره نسبت به اين جامعه روا ميدارند. گرچه ممکن است نوادر افرادي از اين امور را دارا باشند.

3. پيشينه حرفه طبابت در ايران باستان: برزويه، گردآورنده کليله و دمنه،  پزشک نامدار و پيشواي پزشکان ايران در عصر خسرو انوشيروان، بودهاست. او پزشک دربار انوشيروان با کسب اجازه از شاهنشاه براي بدست آوردن گياهي که مردهها را زنده ميکند مسافرتي به هندوستان کرد و در آنجا کوشيد تا مطلوبش را پيدا کند ولي با عدم موفقيت مواجه شد اما دانشمندان هندي به او گفتند آن گياه کتاب "کليلک و دمنک" است و آن نادانان و نابخردان را که به مثابه مردگاناند عاقل ميسازد و بدين ترتيب به آنها زندگي ميبخشد. برزويه کتاب مزبور را به ايران آورد و آن را به پارسي ميانه (پهلوي) ترجمه کرد. در سده هشتم ميلادي عبدالله ابن مقفع آن را زير عنوان "کليله و دمنه" از پهلوي به عربي منتقل ساخت و سپس آن کتاب به زبانهاي مختلف جهان راه يافت. دراين برهه يادآوري زندگاني برزويه ولو به اختصار را  از زبان کليله و دمنه، مفيد ميبينم:

چنين گويد برزويه طبيب، مقدم اطباي پارس (1500 سال قبل)، که پدر من از لشکريان بود و مادر من از خانه علماي دين زرتشت بود؛ و اول نعمتي که ايزد تعالي و تقدس، بر من تازه گردانيد، دوستي پدر و مادر بود و شفقت ايشان بر حال من، چنانکه از برادران و خواهران مستثني شدم و به مزيد تربيت و ترشيح مخصوص گشت؛ و چون سال عمر به هفت رسيد، مرا بر خواندن علم و طب تحريص نمودند؛ و چندانکه اندک وقوفي افتاد و فضيلت آن بشناختم، به رغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن کوشيدم، تا بدان صنعت شهرتي يافتم و در معرض معالجت بيماران آمدم. آنگاه نفس خويش را ميان چهار کار که تکاپوي اهل دنيا از آن نتواند گذشت، مخير گردانيدم: وفور مال و لذات حال، و ذکر ساير و ثواب باقي؛ و پوشيده نماند که علم طب نزديک همهٔ خردمندان و در تمامي دينها ستودهاست؛ و در کتب آوردهاند که فاضلتر اطبا آن است که بر معالجت از جهت ذخيرت آخرت مواظبت نمايد، که به ملازمت اين سيرت، نصيب دنيا هر چه کاملتر بيايد و رستگاري عقبي مدخر گردد، چنانکه غرض کشاورز در پراکندن تخم، دانه باشد که قوت او باشد، اما کاه که علف ستوران است به تبع آن هم حاصل آيد. از جمله بر اين کار اقبال تمام کردم و هر کجا بيماري نشان يافتم که خود در مال و جاه بر خويشتن سابق ديدم، نفس بدان مايل گشت، و تمني مراتب اين جهاني بر خاطر گذشتن گرفت، و نزديک آمد که پاي از جاي بشود. با خود گفتم:  اي نفس! ميان منافع و مضار خويش فرق نميکني، و خردمند چگونه آرزوي چيزي در دل جاي دهد که رنج و تبعت آن بسيار باشد و انتفاع و استمتاع اندک؟ و اگر در عاقبت کار و هجرت سوي گور فکر شافي واجب داري، حرص و شَرَه اين عالم فاني به سرآيد؛ و قويتر سببي ترک دنيا را مشارکت اين مشتي دون عاجز است که بدان مغرور گشتهاند. از اين انديشه ناصواب درگذر و همت بر اکتساب ثواب مقصور گردان، که راه مخوف است و رفيقان ناموافق و رحلت «نزديک و هنگام حرکت» (به سوي مرگ) نامعلوم.

به صواب آن لايق تر که بر معالجت مواظبت نمايي و بدان التفات نکني که مردمان قدر طبيب ندانند، لکن در آن نگر که اگر توفيق باشد و يک شخص را از چنگال مشقت خلاصي طلبيده آيد، آمرزش بر اطلاق مستحکم شود؛ آنجا که جهاني از تمتع آب و نان و معاشرت جفت و فرزند محروم مانده باشند، و به علتهاي مزمن و دردهاي مهلک مبتلا گشته، اگر در معالجت ايشان براي حِسبَت سعي پيوسته آيد و صحت و خفت ايشان تحري افتد، اندازه خيرات و مثوبات آن کي توان شناخت؟ چون بر اين سياقت در مخاصمت نفس مبالغت نمودم، به راه راست بازآمد و به رغبت صادق و حسبت بيريا به علاج بيماران پرداختم و روزگار در آن مُستغرق گردانيدم تا به ميان آن، درهاي روزي بر من گشاده گشت. هرکس در وي اميد صحت بود، معالجت او بر وجه حسبت بر دست گرفتم، براي رضاي خدا و بدون طمع و اجر .(1)

مرامنامه پزشکي برزويه طبيب: در باب برزويه طبيب از کتاب کليه و دمنه، که احتمالا اين بخش نگاشته بزرگمهر حکيم از زبان برزويه است، با اشاره به دوران کودکي برزويه شروع ميشود و مطالبي مطرح ميشود که شايد به عنوان مرامنامه پزشکي در کنار قسمنامه بقراط قابل استفاده باشد:

1- بهترين و برترين پزشکان آناني هستند که بيماران و رنجوران را براي توشه آخرت درمان ميکنند و اصل در اين کار، کاستن رنج بيماران و رستگاري و ذخيره نيکي براي جهان آخرت است، نه کوشش براي منافع مادي و دنيا طلبي. 2- پزشک بايد هر بيماري را که راه بهبودي آنرا ميشناسد، بدون استثناء درمان کند.3- پزشک نبايد حرفه خود را به جاه طلبي بيالايد و با پزشکان ديگر در مال اندوزي و کسب شهرت و مقام، رقابت نمايد و دل را به وسوسه دنيا طلبي گرفتار نمايد. پس خردمند بايد به رفتن از اين جهان انديشه کند تا حرص و آز از وجود او پاک گردد. 4-  بدترين آسيبها براي پزشک ، معاشرت با مردمان و دوستان پست و مغرور و آزمند است که او را از راه خير و درست باز ميدارند. 5- پزشکان بايد خود را وقف خدمتگزاري و درمان مردمان نمايند. 6- پزشک نبايد به اين بيانديشد که مردم قدر زحمات او را ميدانند يا نميدانند بلکه بايد به اين بنگرد که کسي را از رنج بيماري رهانيده و آمرزش ابدي را نصيبش گردانيده که رضايت خداوند را در پي دارد و بداند که اندازه صواب و نيکي اين کار بسيار زياد است. 7-  اگر پزشکان شرافت حرفه خود را ناديده بگيرند و اين فرصت ارزشمند را به پاي بهرهگيري از دنياي فاني بگذارند، مانند آن کساني هستند که اموال گرانبهاي خود را به نصف قيمت و با ضرر حراج کنند. 8- پزشک بايد بدون ترديد، از خودخواهيها پرهيز نمايد و نفس سرکش خود را مهار کند و با وجدان بيدار و درستکاري و به دور از رياکاري و با پشتکار در معالجه بيماران کوشش کند. 9- پزشک بايد بداند اگر براي رضاي خداوند و کاستن رنج مردمان بکوشد و پارسايي را پيشه خود  سازد،  سرانجام درهاي روزي و رحمت خداوند بر او گشوده خواهد شد و به برترين پايهها خواهد رسيد و در هر دو جهان رستگار و کامياب ميگردد.(2)

4. نگاه اسلامي به پزشکي و طبابت: طبابت، کارخداوند است. قرآن کريم، از ابراهيم خليل(ع) نقل مي کند که فرمود:" وُاِذامَرِضتُ فُهو يشفين" وچون بيمارشوم او(خداوند) شفايم مي دهد.(3)

امام صادق(ع): مردم هيچ  آبادي از سه گروه بي نياز نيستند که در کار دنيا و آخرت خويش به ايشان پناه برند و چون آنان را نداشته باشند، شوربخت باشند: فقيه دانا وپرهيزگار، امير نيکوکار و فرمانروا، و طبيب آگاه و مورد اعتماد. (4):

پيامبر خدا(ص): هرکس يک شبانه روز بيماري راپرستاري کند، خداوند، اورا همراه باابراهيم خليل(ع)، بر مي انگيزد و به سان برقي پردرخشش، ازصراط مي گذرد. (5):

امام علي (ع) نقل از پيامبرخدا فرمود: هرکس در برآوردن نياز بيماري بکوشد، خواه آن را برآورد و خواه برنياورد، از زير بار گناه خويش بيرون مي رود، به سان آن روز که از مادر زاده شده است. (6):

5- تداوم خط ونگاه پيشکسوتان پزشکي در بعد از اسلام:

زندگي نامه دکتر مرتضي شيخ(1286-1355ه.ش): دکتر مرتضي شيخ در سال 1286 خورشيدي در تهران به دنيا آمد. وي کودکي و همچنين تحصيلات خود را تا سطح مدرسه عالي طب در تهران ادامه داد و با درجه دکتراي پزشکي فارغ التحصيل شد.پدر وي زرگر بود و پس از آنکه به دلايلي دچار مشکل مالي شد، مرتضي شيخ ضمن تحصيل به پدر نيز کمک مي کرد. وي  از همين زمان بود که با مشکلات محرومان آشنا شد و گويي با خود عهد بست تا تمامي توان خود را صرف اين قشر نمايد. او چون برادري دلسوز، متعهدانه از سه خواهر و برادرش نيز نگهداري کرد تا هريک با تحصيلات مناسب به مشاغل شريفي چون آموزگاري وخدمت در پرورشگاهها و خدمات انساني ديگر اشتغال يافتند. وي پس از اخذ مدرک دکترا به خدمت سربازي رفت. سپس به ماکو و مراغه رفت و آنگاه در عزيمت به سيستان و بلوچستان و خدمت در آن منطقه، موفق به تاسيس بيمارستان دولتي گرديد تا مردم مستضعف آن ديار بتوانند از خدمات رايگان بهره ببرند.دکتر شيخ پس از ازدواج از طريق اداره تابعه بهداري به مشهد منتقل و در قالب همان دايره در کارخانه قند مشغول به خدمت شد. وي پزشکي انسان دوست بود، به طوري که کسي از مردم مشهد نيست که نامي از او يا خاطره اي از او نداشته و يا نشنيده باشد.

دکتر شيخ از مردم پول نمي گرفت و هرکس هرچه مي خواست در صندوقي که در کنار ميز دکتر بود مي انداخت،  وچون مبلغ ويزيت دکتر 5 ريال تعيين شده بود(بسيار کمتر از حق ويزيت ديگر پزشکان آن زمان)، بيش تر مواقع، سرفلزي نوشابه به جاي پنج ريالي داخل صندوق انداخته مي شد و صدايي مانند انداختن پول شنيده مي شد. از زبان دختر دکتر شيخ گفته اند که روزي متوجه شدپدرش مشغول شستن و ضد عفوني کردن انبوه سر نوشابه هاي فلزي است. دخترش با شگفتي مي گويد: "پدر بازي مي کني؟ چرا سر نوشابهها را مي شويي؟ "پدر پاسخ داد: "دخترم بيماراني که نزد من مي آيند، بهتر است از سر نوشابه هاي تميز استفاده کنند تا آلودگي را از جاهاي ديگر به مطب نياورند. اين سر نوشابه هاي تميز را آخر شب در اطراف مطب مي ريزم تا بيماراني که پول ندارند و خجالت مي کشند که در صندوق چيزي نيندازند، از اينها که تميز است استفاده کنند".

روزي مردي از دکتر ميپرسد: "شما چرا با اين سن و خستگي ناشي از کار، از موتور سيکلت استفاده مي کنيد؟" دکتر پاسخ ميگويد: "خانه بيماراني که من به ديدن آنها ميروم آن قدر پيچ در پيچ است و کوچههاي تنگ دارد که هيچ ماشيني از آن نميتواند عبور کند." وي روحي عظيم و متواضع داشت. در مقابل بيمارانش با فروتني رفتار ميکرد، گويي چون يکي از آنهاست و به حق عاشق مردم بود.

در سال 1352 دکتر شيخ به علت بيماري سخت بستري ميگردد و مردم به طور خودجوش براي او مراسم دعا برپا مي کنند.. سرانجام دکتر مرتضي شيخ در سال 1355 پس از چند سال بيماري در شهر مشهد در گذشت. پس از فوت ايشان آنچنان مراسم تششع با شکوهي براي وي به عمل آوردند که تا آن زمان شهر مشهد چنين مراسمي در خود نديده بود. و نيز مراسم متعدد ختم خودجوش در محلات مختلف مشهد تا مدتها براي او برگزار ميشد. (7):

شرح مختصري از زندگي استاد دکتر محمد قريب (1288-1353ه.ش): محمد قريب در سال 1288 در تهران متولد شد، تحصيلات ابتدايي را در دبستان سيروس و متوسطه را در دارالفنون گذراند. او در سال 1306 خورشيدي در زمره اولين گروه دانشجويان ايراني که براي ادامه تحصيل به فرانسه رفتند به همراه مرحوم مهندس مهدي بازرگان بود. او در سال 1314 نخستين ايراني بود که توانست در کنکور انترني بيمارستان پاريس پيروز شود.

وي در طول سالهاي فعاليت علمي خود در کنگرههاي مختلف بينالمللي در کشورهاي مختلف از جمله فرانسه، آمريکا، کانادا، ژاپن، ترکيه و اتريش دعوت شد و عضويت چندين مجمع علمي بينالمللي را برعهده داشت. او نخستين تعويض خون را در ايران انجام داد و از بنيانگذاران انتقال خون در ايران بود.

محمد قريب دروس پزشکي را در دانشگاه تهران به دانشجويان رشته پزشکي تدريس کرد. او در حين فعاليت علمي فعاليت سياسي و اجتماعي نيز داشت به گونهاي که بارها در کلاس درس از اقدامات محمد رضا شاه پهلوي انتقاد نموده و پس از واقعه 28 مرداد 1332 نيز پس از امضاي يک بيانيه به همراه 10 تن ديگر از اعضاي هيئت علمي دانشگاه مانند مهدي بازرگان، يدالله سحابي و نعمتالهي به دستور محمدرضا پهلوي از دانشگاه اخراج شد. از ديگر اقدامات او بنيانگذاري و تأسيس اولين بيمارستان تخصصي کودکان يعني بيمارستان مرکز طبي کودکان به همراه حسن اهري بود که اين اقدام را در زمان بازنشستگي خود انجام داد.

آغاز فعاليت حرفهاي دکتر محمد قريب: پزشکان زيادي در آن دوران، دکتر قريب را در تشخيص باليني فوقالعاده و کم نظير ميدانستند. وي از همان سالهاي آغازين بازگشت به وطن، مطبي در کنار منزل خود بنا کرد و هر روز از ساعت 2 بعدازظهر تا 9 شب مشغول معاينه و مداواي بيماران بود و از بيشتر آن ها هيچ پولي بابت طبابت دريافت نميکرد. جالب است بدانيد حق ويزيت او نسبت به آن همه شهرتي که در علم طبابت داشت، حتي از شاگردان خودش هم پايينتر بود.

دکتر قريب، به پاس خدمات علمي، نشان دانش از دانشگاه تهران و نشان درجه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش و نشان عالي لژيون دونور از دولت فرانسه دريافت کرد. 

دکتر محمد قريب، سرانجام در روز سه شنبه يکم بهمن 1353 در بيمارستان مرکز طبي کودکان، محل کار خود، دار فاني را وداع گفت. مزار ايشان طبق وصيتش، در قبرستان شيخان واقع در قم در نزديکي آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد. در مراسم تدفين دکتر قريب، محمدرضا شاه پهلوي شخصا به همراه خودروهاي دربار پيکر ايشان را از تهران تا قم همراهي کرد و آيت الله العظمي سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، مرجع شيعيان،  نماز ميت را براي ايشان خواند.(8)

ايثار جامعه پزشکي در جريان کشتار قبل از پيروزي انقلاب اسلامي: در سال 1357 که اوج مبارزات و تظاهرات مردمي عليه نظام سلطنتي بود. اينجانب که به عنوان دانشجوي سالهاي پاياني پزشکي در بيمارستان پهلوي سابق (امام خميني فعلي) مشغول بودم، از نزديک شاهد ايثارگري تحسين برانگيز جامعه پزشکي  در معالجه مجروحين بودم والبته اين جريان در همه شهرها و بسياري از مراکز درماني به وضوح مشهود بود. به گونه اي که  مراکز بيمارستاني خود يکي از پايگاه هاي مبارزه  و مامني براي مردم مبارز تلقي ميشد و در همين راستا هم شهيداني تقديم انقلاب نمودند که به عنوان نمونه ميتوان به آرامگاه شهيد دکتر عزت الملوک کاووسي، در بيمارستان امام خميني اشاره نمود.

ايثار جامعه پزشکي در جريان جنگ تحميلي: جامعه پزشکي جزو معدود گروهي بودند که براي رفتن به مناطق محروم و نيز جبهههاي جنگ تحميلي، براي آنها قانون وضع شد و البته معالجه مجروحين جنگ را از خط مقدم تا پشت جبهه و شهرها عهده دار بودند. در رفتن به جبههها عدهاي داوطلبانه تيم هاي اضطراري پزشکي را تشکيل دادند و براي هرزماني که رابطين و مسئولين از آنها ميخواستند در اسرع وقت، خودرا به خطوط مقدم جبههها ميرساندند و با ايثارگريهاي فراواني در کنار دادن شهدا و مجروحيني بسيار، اداي دين به کشور نمودند. به عنوان نمونه شهيد دکتر محمد علي رهنمون که معاون درمان اينجانب در جايگاه مسئول بهداري کل سپاه بود و درزمان عملياتها معمولاً عهده دار اداره و مديريت بيمارستان صحرايي بود در عمليات خيبر، زماني که در حال قنوت نماز بود با اصابت موشک به سنگر پزشکان،  به درجه رفيع شهادت نايل شد. در هنگام جنگ شيميايي دشمن، کم نبودند پزشکاني که خود بيدفاع در برابر حمله شيميايي به مداواي مجروحين ميپرداختند.

از خودگذشتگي جامعه پزشکي در جريان اپيدمي ويروس کرونا: جامعه پزشکي ايران در مواجهه با پديده ويروس کرونا، که يک بيماري نوپديد است و اطلاع چنداني از بيماريزايي، علائم، تشخيص و درمان و روشهاي محافظتي از آن را نمي دانست بدون داشتن سلاح کافي حفاظتي براي مداواي بيماران شتافتند وچه جان هاي عزيزي که ايثارگرانه، شجاعانه و درعين حال مظلومانه و غريبانه  به ديار باقي شتافتند. دهها شهيد راه خدمت از جامعه پزشکي، از جمله مرحوم دکتر حبيب الله پيروي، فوق تخصص جراحي عروق و استاد دانشگاه و رييس اسبق دانشگاه علوم پزشکي شهيد بهشتي، مرحوم دکتر افشار اميري، فلوشيپ روانپزشکي نظامي که در عمليات شيميايي سردشت، ماسک خود را به دختر بي پناه کردي داد و خودش با سابقه شيميايي، در اين ايام، مظلومانه و غريبانه تسليم کرونا و آسماني شد. اينها و ديگراني که در اين مقاله امکان نام بردنشان نيست همچون ستارگان درخشاني در آسمان ايران زمين، همگي را  وامدار ايثار خود نمودند. البته انتظار آن است که از همه شهداي راه خدمت از جامعه پزشکي و پرستاري، طي مراسمي در موقعيت مقتضي قدرشناسي صورت گيرد.

6. رفتار نابهنجار عدهاي محدود و معدود: بديهي است در هرجامعه و حرفهاي، کمياب افرادي که ازحدود و تعهد حرفه اي خارج ميشوند يافت مي شوند. کمتر حرفهاي هم از اين امر مستثني است اعم از وکيل و قاضي، خبرنگار و روحاني،  پزشک و مهندس و غيره. اما کمال بي انصافي است که خروج از تعهد حرفه اي افراد محدود و معدود از جامعه پزشکي را به حساب قاطبه آن صنف نگاشت و آن را در رسانه ها به وفور انتشارداد. اميد آن که راه گم کردگان بي انصاف و غافل، از هرگروهي به راه عدل و انصاف تغييير مسير دهند.

7. انتظار تداوم بخشي جايگاه رفيع سرمايه اجتماعي حرفه پزشکي وپرهيز از ارزان فروشي: در اين بخش نهايي، دلنوشته اي از مناجات عارف مجاهد شهيد دکتر چمران را مي آورم: "خدايا همه چيز را به من ارزاني داشتي و بر همه شکر کردم. جسم سالم و زيبا دادي، پاي قوي و تن چالاک عطا کردي، بازوان توانا و پنجه هنرمند بخشيدي، فکر عميق و ذهن شديد دادي، از تمام موهبات علمي به اعلي درجه برخوردارم کردي، موفقيت هاي فراوان به من دادي، ازهمه چيز و از همه کمالات به حد نهايت به من عطا کردي،  و بر همه اش شکر مي گذارم. اما اي خداي بزرگ، يک چيز بيش از همه چيز بر من ارزاني داشتي که نمي توانم شکرش را به جا بياورم و آن درد و غم بود. درد و غم از وجودم اکسيري ساخت که جز حقيقت چيزي نجويد، جز فداکاري راهي بر نگزيند و جز عشق، چيزي از آن ترشح نکند"(9).

اين حقير سراپا تقصر، به عنوان جزيي کوچک از همکاران تيم پزشکي، جسارتاً به خود اجازه مي دهم که بگويم قاطبه جامعه پزشکي و پرستاري، همه صحنه هاي زندگيشان، مشاهده درد و غم ديگران است بنابراين اين انتظار هست که يادآوري را به همه همکاران سپيد جامگان پزشکي داشته باشم و آن،  اينکه اي عزيزان بزرگوار، شما از ارکان بالاي سرمايه اجتماعي و مورد اعتماد آحاد مردم هستيد.چشم هاي اشکباري و دل هاي غمگيني و دست هاي بر دعاگرفته اي، شما را شب وروز زير نظر دارند و شاکر و دعاگوي خدمات شما زندگان و استغفار کنندگان ازدر گذشتگان از اين جامعه هستند. کما اينکه زماني که سريال  دکتر قريب توسط هنرمند شهير جناب کيانوش عياري در سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش مي شد اين حقير، خود شاهد بودم که چه خيل عظيمي از مردم ناشناس بر سر مزار گم شده او در قبرستان شيخان قم، به فاتحه خواني مشغول بودند. والبته که اجر عظيم الهي به عنوان احياء کننده نفوس انساني نزد درگاه حضرت حق، محفوظ و جاويد خواهد ماند...... وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ...  (10)

بنابراين خوب است جامعه فرهيخته پزشکي، همگي، يکديگر را متذکر باشيم  که به تبعيت از پيشکسوتان و مرامنامه پزشکي برزويه  و شيوه رفتار ماندگاران جامعه پزشکي، و نيز توصيههاي پيشوايان ديني،  اجر و پاداش همه جانبه ما در نزد خلق و خالق و البته تاريخ، به مراتب بيش از ناچيز حق ويزيت ما است. آن را ارزان نفروشيم که ارزان فروشي آفت اين حرفه است.

 

 

 

 

 

منابع

 

 

 

1. https://fa.wikisource.org/wikiکليله_و_دمنه/باب_برزويه_طبيب/

2. https://salamat.life/tag/مرامنامه_پزشکي_برزويه_طبيب

3. قرآن کريم: ايه 80 سوره شعراء

4. تحف العقول، ص 321، بحارالانوار، جلد 78، ص 235، ح 9.کتاب دانش نامه احاديث پزشکي جلد 1، محمدي ري شهري، ص 35

5. کتاب دانش نامه احاديث پزشکي جلد 1، محمدي ري شهري، ص 181، حديث 229

6. کتاب دانش نامه احاديث پزشکي جلد 1، محمدي ري شهري، ص 181، حديث 230

7. https://www.hamshahrionline.ir/news/163743/1355-1286
-زندگينامه-مرتضي-شيخ

8. https://www.parvaresheafkar.com/biography/mohammad-gharib/

9. کتاب زمزم عشق: دکتر اسماعيل منصوري لاريجاني، انتشارات خادم الرضاء، چاپ سوم بهار 1390، صفحه:13

10. قرآن کريم.: بخشي از آيه 32 سوره المائده