پیشتر هم چنین احضارها و شکایاتی صورت میگرفت، حتی برای روازاده احکامی هم صادر شده است اما گویا اهمیت نمادین این پیگرد بهدرستی شناختهشده نبود، موضوع انعکاس زیادی پیدا نمیکرد و تبلیغاتی صورت نمیگرفت. اینبار اما با انتشار گسترده این فرمان به نظر میرسد اهمیت موضوع از این زاویه هم درک شده باشد، با این امید که انتشار گستردهتر اخبار پرونده و محکومیت احتمالی و تکرار آن در موارد و مصداقهای دیگر مؤید این موضوع باشد. هدف اصلی این احضارها و محکومیتهای احتمالی تنبیه یک طبیب خاطی و پیمانشکن نیست بلکه بیش از آن تنویر افکار عمومی است. افکار عمومیای که شاهدیم حتی در قشر تحصیلکرده ما هم بهشدت آلوده به تصورات غیرعقلگرایانه در مسائل سلامت است و در بهترین حالت موضعی لاادریگرایانه در مقابله علم با شبهعلم میگیرد و به گمان خود در بین دو گروه مدعی درمان، بیطرفانه قضاوت میکند. قشر تحصیلکردهای که عموما تحصیلات «دانش»گاهی دارد، در دفاع از دانش تعلل میکند. احضار و محاکمه مدعیان شبهعلم بیشترین تأثیر را در زدودن ابهامات در اذهان عمومی خواهد داشت و باعث اطمینان عمومی به دانش طب خواهد شد. آری هدف اصلی زدودن عقلگریزی در سطح جامعه است. این از مهمترین اهداف هر دولت و حاکمیت مدرن است و بیتردید محدود به کار طب هم نخواهد ماند. پس هیچ مسئولی هم نمیتواند در برابر آن بیتفاوت باشد. بهعلاوه وقتی که احضاریه و بازخواست در مورد نقش روغن حنظل (به گفته روازاده) در درمان کرونا موضوعیت مییابد و تحقق میپذیرد، بیتردید صاحبان سایر دستورالعملهای مقابله با کرونا هم که همین قدر با دانش زاویه دارند اما توسط افراد ظاهرالصلاح و با امضای مراجع رسمی منتشر شدهاند، به طریق اولی باید مورد بازخواست قرار گیرند. از همه اینها مهمتر اینکه پرسش از پزشکان دیگری که در فضایی دیگر تصمیمات غیرعلمی، سیاسی یا منفعتطلبانه برای اداره سیستم سلامت کشور گرفتهاند یا میگیرند هم موضوعیت پیدا میکند. آیا خوف از امتداد اجتنابناپذیر این نوع نگاه به مسائل مهمتر در مغفولماندن این پیگردهای بدیهی یا عدم انتشار گسترده خبر آنها بیتأثیر نبوده است؟ گاه برخی میگویند مگر نظام پزشکی چهکار میتواند بکند؟ باید گفت اقتدار زمینمانده نظام پزشکی مثل هر اقتدار دیگری نیازمند نوعی اعتباریابی در عمل است؛ یعنی چنین احضار و پیگیریهایی است که باعث تقویت توان سازمان خواهد بود. اقتدار یک سازمان صنفی مردمی چیزی نیست که به او ببخشند یا او را از آن محروم کنند؛ نیرویی است که یا در جریان عمل پیدا میکند یا با انفعال از دست میدهد. بهعلاوه اقتدار معنوی سازمان که در احضار افراد بر اساس شماره نظام پزشکی، یعنی سوگندی که خوردهاند هم نمود پیدا میکند، برای خادمینی که پیمان خدمت بستهاند، اهمیت و ابهت اخلاقی اندکی ندارد. پزشکان و جامعه پزشکی مانند یک موجود اخلاقی به تصویری که از آنها در نظرگاه مردم و همکاران پرداخته میشود، زنده هستند و چهبسا چنین داوری اخلاقیتخصصیای مطلوب وجدانهای بیدار هم باشد. چنین اقتداری میتواند نیرویی بارها بیشتر از هر اقتدار قانونیای داشته باشد. اما اقتدار سازمان فقط با پزشکان سروکار ندارد، سازمان نظام پزشکی بهعنوان مدافع و کلیددار اصلی حریم سلامت در کشور وظیفه دارد از هر غیرپزشکی هم که مرتکب هرگونه دخالت سنتی و غیرسنتی در کار پزشکی شده و سلامت عمومی و قداست حرفه پزشکی را خدشهدار کرده، به محاکم عمومی شکایت کند، پشتیبانی عرصه عمومی را خواستار شود و اخبار آن را -به دلایل پیشگفته- بهطورمرتب به اطلاع عموم برساند. جامعه پزشکی و رسانههای آن ضمن نقد بیتعارف تمام روندهای ناصوابی که در سیستم سلامت مشاهده میشود، باید از هرگام کوچک هم حمایت کرده و بهطور جدی خواستار ادامه آن شوند؛ بنابراین همه ما بیصبرانه منتظر اخبار بیشتر در زمینه پیگرد روازاده و امتداد آن تا مصداقهای مهمتر هستیم.