یکشنبه، 2 دی 1403
  
  • 1400/05/09
یادداشت

دکتر فربد فدائی

روانپزشک

اولویت‌های بهداشت روانی در محدودیت‌های ناشی از کرونا

بسیاری از شما فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجوئی را دیده‌اید، زمانی که «مش حسن» گاو خود را که اهمیت زیاد در اقتصاد زندگی او دارد از دست می‌دهد، این موضوع ناخوشایند و استرس‌آور را انکار می‌کند، تا حدی که خود را نه «مش حسن» بلکه گاو مش حسن می‌پندارد. این حد نهایی یک ضربه روانی را نشان می‌دهد که منجر به روانپریشی شده است. شاید گمان کنید چنین وضعیتی زاییده ذهن هنرمند است و در عالم واقعی روی نمی‌دهد، اما شخصاً موارد عدیده‌ای از این وضعیت را دیده‌ام که در روانپزشکی به «لیکانتروپی» موسوم است. یکی از این موارد، بیماری بود که باور داشت به گاو بدل شده است. این بیمار که در بیمارستان روزبه بستری بود، روی تخت نمی‌خوابید، بلکه روی زمین می‌خوابید و از بشقاب غذا نمی‌خورد، بلکه باید غذای او روی روزنامه‌ای برکف اتاق قرار داده می‌شد تا بخورد. بیمار دیگری احساس می‌کرد به سگ بدل شده است که هر دوی آنان دچار افسردگی شدید بودند و با درمان بهبود یافتند. البته موارد عمده «لیکانتروپی» به شکل استحاله به صورت گرگ است که در دنیا سابقه طولانی دارد و در ایران هم دیده شده است. داستان گرگ بیابان اثر هرمان هسه، و داستان «مسخ» از فرانتزکافکا به همین موضوع اشاره دارند. اهمیت موضوع در این است که یک ضربه روانی یا اجتماعی می‌تواند در بروز اختلالات روانی مؤثر باشد و به همین دلیل پس از رویدادهای عمده اجتماعی از جمله دگرگونی‌های سریع اقتصادی یا تغییر در باورها و ارزش‌های اجتماعی میزان بیماری‌های روانی در حد چشمگیری بالا می‌رود.

 

میزان خودکشی منجر به مرگ پس از فروپاشی اتحاد شوروی، نسبت به قبل از آن ۲ برابر شد و افزایش ناگهانی قیمت نفت در کشورهای صادرکننده که نوعی رفاه کاذب و ناگهانی به ارمغان آورده به افزایش چشمگیر اختلالات روانی و آسیب‌های اجتماعی انجامید.

به همین دلیل مواردی نظیر بیماری کرونا باید هشداری باشد جهت آمادگی برای برخورد با مشکلات روانی چه در مبتلایان، چه در بستگان آنان و چه در جامعه‌ای که به طور کلی یکسال و نیم است با هراس ناشی از شیوع بیماری کرونا و محدودیت‌های اقتصادی ـ اجتماعی ناشی از آن، دست به گریبان است.

اما در حال حاضر جامعه ایران با بحران‌های دیگری هم روبروست که آنها نیز سبب فشارهای روانی عمده و برانگیختن بیماری‌های روانی و آسیب‌های اجتماعی می‌شوند. برای نمونه، خشکسالی در استان‌های جنوبی ایران که نه فقط رفاه، بلکه معیشت مردم را تهدید می‌کند، از جمله کشاورزی که محصول خود را از دست رفته می‌بیند یا دامداری که شاهد مرگ دام‌های خود بر اثر بی‌آبی است، در معرض افسردگی قرار می‌گیرند. خداوند ظرفیت‌ها و توانایی‌های فراوانی را در انسان آفریده است، اما این ظرفیت‌ها نامحدود نیست و همان‌گونه که محکم‌ترین فولادها هم بر اثر فشار زیاد در هم می‌شکند، در صورت فشارهای متعدد و دراز مدت روانی، انسان نیز ممکن است دچار فروپاشی شود که گاه به صورت درونی‌سازی (افسردگی)، و گاه به صورت برونی‌سازی (پرخاشگری) تظاهر می‌یابد. باتوجه به نقش مهم برق در زندگی امروز انسان‌ها، قطع آن نیز یکی از عوامل فشارهای روانی به شمار می‌رود، اما نه فقط فقدان واقعی امکانات (برای نمونه، قطع برق و قطع آب) باعث فشارهای روانی می‌شود، بلکه احتمال وقوع بی‌برقی و بی‌آبی هم سبب فشارهای روانی و اضطراب می‌شود. گاهی احساس ناامنی روانی قویتر از ناامنی واقعی است. برای نمونه، سالی ۲۰ هزار نفر در ایران بر اثر حوادث رانندگی جان می‌بازند و چندین برابر این تعداد دچار جراحت و معلولیت می‌شوند اما این خبر به اندازه خبر سقوط یک هواپیما و جان باختن ۲۰۰ نفر سرنشین آن احساس ناایمنی به وجود نمی‌آورد، در حالی که تلفات سقوط هواپیما ۱درصد حوادث جاده‌ا ی بوده است.

نکته باز هم جالب، آنکه عوامل طبیعی هم می‌تواند به افزایش فشارهای روانی منجر شود. برای نمونه گرمای شدید هوا می‌تواند سبب برانگیختگی و تحریک‌پذیری و پرخاشگری شود و به همین دلیل در روزهای گرم تابستان احتمال وقوع پرخاشگری بالا می‌رود. اکنون وقوع همزمان این پدیده‌ها را در نظر بگیرید: خشکسالی و بی‌آبی، قطع برق، گرمای شدید، شیوع کرونا و محدودیت‌ها و بیکاری و فقر ناشی از آن در این شرایط میزان فشارهای روانی افزونتر تحمل فرد می‌شود که اضطراب، افسردگی، تحریک‌پذیری و پرخاشگری از عوارض چنین وضعیتی است. برای رفع این عوارض باید علل زمینه‌ای آن را برطرف کرد: رساندن آب، وصل کردن برق، واکسیناسیون عمومی در برابر کرونا، ایجاد کارهای مولد برای افراد جامعه و هر اقدام دیگری که سبب تشدید وضعیت نامطلوب می‌شود.

«روانپزشکی اجتماعی» شاخه‌ای از روانپزشکی است که با تأثیرات محیط اجتماعی بر سلامت روانی فرد، و با تأثیرات مبتلایان به بیماری‌های روان بر محیط اجتماعی سروکار دارد. آسیب‌پذیری‌ها نسبت به بیماری‌های روانی به ۲ گروه عمده تقسیم می‌شود: آسیب‌پذیری‌های ژنتیک و ارثی و آسیب‌پذیری‌ها یا نابرابری‌های اجتماعی که از مصادیق دومی بیکاری، فقر، مسکن نامناسب و ازدحام جمعیت قابل ذکر است.

امروزه یک چهارم تا یک دوم بین ۴ر۱ تا ۲ر۱ موارد شیوع همه عمر بیماری‌های روانی در بزرگسالان قابل پیشگیری است و ضمن توجه به آسیب‌پذیری افراد، بررسی عوامل حمایتی و تاب آوری آنان هم ضروری است. سرمایه اجتماعی (اعتماد مردم و حکومت به یکدیگر)، شبکه‌های حمایتی اجتماعی، سواد هیجانی و سواد اجتماعی همراه با بهداشت مناسب جسمی می‌تواند در تاب آوری افراد نقش داشته باشد.

رفتارهای پرخطر مانند مصرف دخانیات، الکل و مواد مخدر، فقدان تحرکات جسمی، همراه با تغذیه ناسالم که منجر به چاقی می‌شود نیز در تکوین بیماری‌های روانی تأثیر دارد. برخی گروه‌ها نسبت به ابتلاء به بیماری‌های روانی آسیب‌پذیرتر هستند، از جمله اقلیت‌های قومی، کودکانی که در مؤسسات خیریه نگهداری می‌شوند، مبتلایان به مشکلات یادگیری و زندانیان، که طبعاً به این گروه‌ها باید توجه بیشتری کرد.

باتوجه به نقش نابرابری‌های اجتماعی در تکوین بیماری‌های روانی، حتی اگر روانپزشکان قادر به کاهش نابرابری‌ها نباشند، اما می‌توانند سیاستگذاران را از آن آگاه کنند. ارتقای بهداشت والدین، آموزش پدر و مادر، پیش از تولد فرزند، روش‌های مناسب فرزندپروری، برقراری خطوط تلفنی برای حمایت از افراد آسیب‌پذیر، کاهش خشونت‌ها، ترک مصرف دخانیات و الکل و مواد مخدر توسط والدین، همه می‌تواند نقشی در کاهش اختلالات روانپزشکی داشته باشد. تشویق همبستگی اجتماعی و پیوند اعضای جوامع می‌تواند به احساس پیوستگی و اعتماد به نفس و در نتیجه ارتقای بهداشت روانی بینجامد.

 

نسخه مناسب چاپ