انتخابات نظام پزشکی دو روز دیگر در حالی برگزار میشود که همین فضای محدودشده انتخابات هم قادر نبوده است در رویکردهای اساسی جامعه پزشکی و سازمانهای او و نحوه تعامل اجتماعی این سازمانها کوچکترین تغییری ایجاد کند. اولین رویکرد این است که گویا با انتخاب افرادی برای هیئتمدیره سازمان یا برای هر نهاد دیگری قرار است همهچیز در غیاب ما به سامان مناسب برسد و پس از این دیگر هیچ نیازی به مداخله مسئولانه و احیاناً پرهزینه ما نخواهد بود و ازاینرو اولاً خصوصیات مثبت افراد بسیار مهم است ثانیاً در صورت عدم وجود افراد مناسب امکان بهبودی وجود ندارد و میتوان قید شرکت در انتخابات را هم زد.
واقعیت این است که توان افراد برای ایجاد تغییرات مثبت، محدود و وابسته به شرایط است اما تخریب و تغییرات منفی هیچ حدی ندارند و در هر شرایطی امکانپذیر است. روند دورههای اخیر که یکسره به سمت بدتر شدن بوده است تأییدی است بر این مدعا. بخصوص که این بدترشدن نه به چشم آمده و نه طبعاً تلاشی برای مقابله با آن صورت گرفته است. توهم بهبودی و انتظار بهروزی در شرایطی که امکان آن با نحوه کار و فعالیت سازمان موجود نبود، مانع برنامهریزی عملی برای جلوگیری از تخریبِ بیشتر بوده است. اگر راه و چارهای برای جلوگیری از بدتر شدن اندیشیده شود و با موفقیت به عمل درآید میتوان در آینده در مورد راههای بهبودی هم اندیشید وگرنه خیر! بنابراین برای اجتناب از روند محتوم بدتر شدن است که باید در این انتخابات شرکت کرد و افرادی را بر دیگری ترجیح داد؛ ولو دایره نفوذ این افراد هم محدود باشد. با این قدر و این ذره انتظار است که راه بر ای فعالیتهای مستمر صنفی دیگر باز میماند.
رویکرد دیگر که شاید اهمیت بیشتری داشته باشد آن است که جامعه پزشکی و سازمانهای آن، که مانند سایر سازمانهای جامعه مدنی کشور ما دچار فقر سیاست هستند، فقط از نگاه و از زاویه دید مسئولین بالادست به وقایع مینگرند، آنها را نقد میکنند، به آنها توصیه میکنند، هشدار میدهند و حداکثر با بیانیههایی تند و شدیداللحن آنها را به باد اعتراض میگیرند. به جامعهای که سازمان صنفی آن محسوب میشوند راهکار ارائه نمیدهند و عرصه عمومی را از نتایج برخی سیاستها در عمل آگاه نمیکنند. مثلاً اطلاع نمیدهند که چه بخشهایی همین امروز به تعطیل کشیده شده و در آینده چه بخشهایی مستقل از خواست افراد تعطیل خواهد شد. به جامعه پزشکی رهنمود داده نمیشود که تا کجا تاب بیاورند و چگونه و با چه وسیلهای صدای خوردن کفگیر به ته تشت را به گوش جامعه برسانند. در این نوع رویکرد، جهان عرصه یکهتازی مسئولین و ارادههای آنهاست. فقط باید موفق شوید ایشان را قانع کنید و راه را نشانشان بدهید. سازمان نظام پزشکی اگر بخواهد محلی از اعراب داشته باشد باید بتواند بهعنوان یک نیروی مستقل با کنش و واکنش خود در عمل بر تصمیمات بالادستی مؤثر افتد و برای این کار چارهای نخواهد داشت جز آنکه بر نیروی جامعه پزشکی متکی باشد و برای این کار باید بتواند صدای جامعه پزشکی شود. یعنی ابتدا جامعه پزشکی را مخاطب قرار داده و برای رفتارهای این جامعه در برابر مسائل مختلف اجتماعی که مربوط بهسلامت میشوند رهنمود بدهد. با شاخکهای خود احساسات جامعه پزشکی، مصالح و منافع او در تحقق بهترین کیفیات سلامت را درک کند، بسیاری از واکنشهایی را که هماکنون هم وجود دارند منعکس کند و از جامعه پزشکی بخواهد چگونه بهطور جمعی واکنش نشان دهند. کافی است چنین نیرویی در عرصه اجتماعی حضور خود را نشان دهد تا معلوم شود تا چه حد میتواند موثر واقع شود.
آیا منتخبین جدید اهمیت این تغییر نگرش کلی، بهاصطلاح پارادایم شیفت، را درک خواهند کرد؟ یا عاملین سختگیریهای جدید در تائید صلاحیتها به هدف خود یعنی اجتناب از چنین رویکردهایی دست خواهند یافت؟