هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
خبر ناگواربود فارغ از اینکه حق با چه کسی است؛ انتقاد توهین آمیز گروهی از پزشکان به گروهی دیگر از پزشکان به هر دلیل و منطقی هیچ توجیهی ندارد.
ایراد از آنجایی شروع می شود که نظام سلامت بیمار ما، بجای اقدام ریشه ای در حل معضلات سلامت جامعه، سعی می کند با روشهای فراقانونی به حل گذرای مشکلات و درمان علامتی رضایت دهد؛ همان نظام سلامتی که با چشم پوشی از اجرای قانون در ادوار مختلف و یا لابی عده ای خاص، شکسته شدن زیر بار هزینه های غیرقابل کنترل را به اصلاح فرایندها ترجیح داده است.
دلمان گرفته است از آنچه نباید بر جامعه پزشکان میرفت! دلمان گرفته از طنین سقوط تشت اخلاق حرفه ای از بام بی تدبیری سیاستگزاران نظام سلامت! بگذارید گلایه ها در لفافه بماند و بربی اخلاقی ها دامن نزنیم که:
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
عجب جملات پرطمطراقی بر پلاکاردها نقش بسته بود!خواب میدیدیم شاید!!
پزشک عمومی خط مقدم درمان ... عبارتی زیبا و فریبنده که جز به درد پز عالی دادن و ادای نظامهای سلامت مترقی را بازی کردن، بر روی کاغذ اثری از آن نیست
و
الزامات قانونی اجرای نظام ارجاعی که در برنامه های توسعه ادوار مختلف، هر بار به شکلی در عمیقترین لایه های ناخودآگاه مجریان قانون حبس می شود و هر از گاهی بوی نامطبوع آن همه جا را فرا میگیرد.
هنوز یادمان نرفته است آن روزهای ابتدایی مملو ازشعار منطبق باشعور وزیر بهداشت را که به خود لقب وزیر پزشکی خانواده داده بودند.
به عنوان پزشک عمومی از هیچ کس جز خودم دلگیر نیستم چرا که با انعطاف پذیری و سکوت ناخوشایندی خود را چنان به محاق فرو برده ایم که امروز رهبری تیم سلامت را با حیا کن و رها کن، تهاتر نموده ایم.
کدام سیاستگزاراست که نداند تا ۸۵ درصد بیماریهای متقاضیان دریافت خدمات تخصصی، توسط ارایه دهندگان خط مقدم با تحمیل کمترین هزینه قابل درمانند و کدام استاد اقتصاد سلامت است که ازمیزان هدر رفت منابع و پرداخت از جیب مردم آگاه نباشد؟؟ با اندکی تامل این بار جای بازیگران و متهمان صحنه کف خیابان معکوس می شود.
بر این باوریم خطای پزشکی مختص گروه خاصی نیست و هیچ وجدان بیداری از افراد بدون صلاحیت علمی یا تجربه کافی که در گوشه عافیت عدم نظارت موثر، جان و مال مردمان مظلوم این خاک را به مخاطره می اندازند دفاع نمی کند.اما در نمایشی عجیب، پزشک عمومی که تا امروز همچون سنگ زیرین آسیاب سختیها را تحمل کرده و در سکوت صبورانه و انعطاف پذیری بی حد و مرزش عرصه جولان خود را با توانگرترها به اشتراک گذاشته است باید حیا کند و نمی دانیم تقدیر چه بر جبینش حک نموده است شاید در واپسین نفسهایش اینبار باید حق حیاتش را به دیگری واگذار نماید،شاید سرنوشتش یکسره شود...
داغ این غم به کجا ببریم درجاییکه گروههای مختلف پزشکی باید برای صیانت ازسلامت جامعه دست در دست هم و مردم بگذارند و با هم در مقابل مداخله گران غیرمجاز و متخلف امور پزشکی صف بکشند، امروز مقابل سازمانشان در برابر هم صف کشیده اند؟
مسئولین محترم آیا وقت آن نرسیده از راز مگوی این ماجرا پرده بردارید؟
در حالیکه کوریکولوم آموزشی طب عمومی سالهاست با تمرکز بر نظام ارجاع و پزشکی خانواده بازبینی و اجرا شده است همچنان عده ای مدعی اند برای اجرای نظام ارجاع به متخصص پزشک خانواده نیازمندیم و هر بار در این نابسامان بازار بنا به توجیهی اجرای این طرح سامان دهنده را به تعویق میاندازند.
آیا وقت آن نرسیده است تکلیف جایگاه هشتاد هزار دانش آموخته رشته پزشکی که حدود هشت سال از عمر خود را صرف آموزش طبابت نموده اند تبیین گردد؟
ای خود به خواب زدگان، راه دومی وجود ندارد مادامیکه نظام سلامت دین کوتاهی خود را به پزشکان عمومی و ارائه دهندگان خدمت در خط مقدم جبران نکند همواره در بر این پاشنه می چرخد.
اگر چه طنزآمیز به نظر میرسد اما نزدیک به واقعیت است که به تعداد ارگانهای بدن رشته های تخصصی وجود دارد که هریک خود را صاحب تمام و کمال عرصه آن ارگان و بیماریهای مرتبط با آن بدانند.
کاش یک ابر مسئول پیدا شود و به این سوال پاسخ دهد که هدف از ایجاد رشته پزشکی با خروجی پزشک عمومی چیست؟ اگر با این همه قوانین بالادستی شفاف در حوزه نظام ارجاع و پزشک خانواده با وجود هفت الی هشت سال آموزش، نتوان برای پزشک عمومی جایگاهی در نظام سلامت تعریف کرد، به جد پیشنهاد می کنیم متولیان آموزش پزشکی از این کوریکولوم آموزشی اصلاح شده با محوریت نظام ارجاع نیز صرف نظر بفرمایند و کلیه پذیرفته شدگان این رشته بتوانند بعد ازچهارالی پنج سال آموزش دروس علوم پایه و بالینی وارد رشته تخصصی مورد علاقه خود شوند و صد البته نگران مردم این سرزمین هم نباشیم آنها می مانند و دردهای سرگردانی که از این مطب تخصصی به مطب دیگر در تلاطمند.
روی سخن و گلایه ام به سمت هیچ گروه همکاری نیست که همه قربانی یک نظام سلامت ناعادلانه و معیوبیم.
دستان لرزانِ مضطرب و نگران از تعرض به حوزه معیشتتان را به گرمی میفشاریم، اما بیایید یک بار هم که شده به هم بپیوندیم و هر کداممان بر جایگاه واقعی خود در نظام سلامت آرام بگیریم.
بیایید به قواعدی که قوانین داخل و تجارب دنیا بر آن صحه میگذارد پایبند باشیم.
برای ورود به سرزمین رویایی طبیبانه باورذاتی به این اصول اولیه را بر خود واجب می دانیم:
۱. اجرای نظام ارجاع و رعایت سطوح خدمتی تنها راه نجات هر نظام سلامت و مدیریت منابع است وگرنه با هیچ ابرمنابعی چه از جیب دولت و بیمه ها چه از جیب مردم این چاه ویل پر نخواهد شد
۲. فلسفه پرورش متخصصین در هر رشته ای در ایران و جهان، درمان تخصصی بیماریهایی است که مدیریت آن درتوان سطوح قبلی ارائه دهندگان خدمت نباشد به این جمله در عمل باور داشته باشیم و از اصول اخلاق حرفه ایست که ازپذیرش بیماران سطح خدمتی پایینتر بپرهیزیم.
۳. تعرفه خدمات سطوح مختلف در چارچوب رعایت نظام ارجاع به طریق شایسته ترمیم گردد
۴. اطمینان داشته باشیم هیچ پزشک عمومی با گذراندن دوره های آموزشی مهارتی تخصصی، متخصص رشته خاصی نخواهد شد و برکاهش یا افزایش معیشت وی موثرنخواهد بود
۵. این حق اولیه هرپزشک عمومیست که بتواند در تعدادی خدمات تخصصی آموزش مدون ومعتبر ببیند و خدمات تخصصی ارزان قیمت تر ارائه نماید و مسئول اقدامات خود باشد.
اطمینان داشته باشید در صورت رعایت نظامات تعرفه ای، این اندک، به بزرگی خدمات تخصصی خللی وارد نخواهد کرد.
حال که بعد از سالها بر یک موضوع به وفاق رسیده ایم و خط مقدم بودن پزشک عمومی را به حق درکف خیابان جار زده ایم، بیاییم متولیان نظام سلامت را پای میزمحاکمه بیاوریم و اجرای قوانین بالادستی نظام ارجاع و سطح بندی خدمات را یکصدا مطالبه نماییم.
در سایر حوزه های زمین مانده و بلاتکلیف حوزه سلامت نیز ضمن احترام به مصوبات و رای کمیسیونها و نظامات اداری، از مسئولین ذیربط به ویژه در سازمان نظام پزشکی درخواست می کنیم افزایش سرعت عمل کمیسیون ملی تعیین حدود صلاحیتها را به طریق ویژه در دستور کار قرار دهند و گروههای مختلف پزشکی را مجبور به پیگیری حقوق خود در کف خیابانها با صرف هزینه های سنگین نکنند.
همکاران گرانقدرِ همدردِ همیشگی، یادمان نرود همه ما اعضای یک نظام سلامتیم و درمانِ دردِ هیچکداممان جدا جدا میسر نمی شود.
اینبار دست در دست هم دهیم به مهر، باشد که نظام سلامت خویش را کنیم آباد!
امیدواریم سیاستگزاران بعد از این واقعه به خودآیند و به استخوانهای لای زخم مانده توجه ویژه کنند و با ارائه مستندات علمی و قانونی داخلی و جهانی در کنار خلاقیت و ایده پردازیها بر سر میز گفتمان در تعیین تکلیف هر چه سریعتر حدود و ثغورها به توفیق عالی دست یابند و جامعه قانونمند پزشکی بر آن پایبند گردد.
و خداوند سرنوشت هیچ قومی را مادامیکه خود نخواهند، تغییر نخواهد داد.