فرض كنید پس از فروکشکردن موج چهارم کرونا در ایران که توانست روزانه بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ نفر را به کام مرگ بکشاند و خانوادههای زیادی را عزادار کند، بخشنامهای با مضمون زیر از سوی رئیسجمهور و ستاد ملی مبارزه با کرونا صادر شود: «هر خانواده که به روش قانونی ثابت شود فردی از اعضای خود را به دلیل ابتلا به کرونا از دست داده است، مبلغ 200 میلیون ریال جریمه اخذ كرده و به حساب کمک به بخشهای بستری کرونای وزارت بهداشت واریز شود».
واکنش شما بهعنوان یک شهروند قانونمدار چه خواهد بود؟ پاسخ و ارزیابیتان را در ذهن خود محفوظ بدارید تا دوباره به آن برگردیم!
جمعه، ۱۳ می ۱۷۹۶ میلادی، مصادف با ۲۴ اردیبهشت ۱۱۷۵، یعنی حدود ۲۲۵ سال قبل، پزشکی انگلیسی بهنام ادوار جنر، حین سفر به هندوستان، با کشف واکسن آبله، یک بیماری ویروسی کشنده، محدودکننده و مخدوشکننده پوست و صورت انسان را کنترل و نگرانی وحشتناک طرد اجتماعی را از جلوی پای بشر برداشت. تلاش او علیرغم مقاومت جهال زمانه، باعث شد آخرین نمونه طبیعی ویروس آبله در سال ۱۹۷۷ در جهان دیده شود و سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۸۰ میلادی (۱۳۵۹ خودمان)، ریشهکنی آبله در گیتی را به سرور بنشیند.
در ایران، اما همزمان با دوران تلاشگریهای ادوار جنر برای مبارزه با آبله، فتحعلیشاه قاجار به پادشاهی میرسد. هرچند تلقیح طبیعی (مایهکوبی) سالها قبل در بین اقوام ایلیاتی ایران رونق داشته، اما هنوز عزم جدی برای مقابله با بیماری دیده نمیشود تا اینکه مقدمات این مهم در دوران فتحعلیشاه قاجار بنیانگذاری میشود!
عباسمیرزا، فرزند ارشد شاه از دکتر کورمیک که ظاهرا بهنوعی پزشک دربار بوده میخواهد تا آبلهکوبی را شروع کند، اما گویا مقاومت مردمی بهواسطه ترس از این اقدام مانع موفقیت او میشود.
عباسمیرزا از این پزشک میخواهد تا اول فرزندانش آبلهکوبی شوند، بعد شاهزادهها واکسینه میشوند و در نهایت دستور صادر میشود که کودکان دیگر هم واکسن بزنند (میبینید که بدبینی به حاکمیت ریشه در تاریخ دارد و اصلاحات بهداشتی در چنین شرایطی آنقدر سخت است که در قرن دوازدهم، ولیعهد مجبور میشود اول فرزندان و شاهزادگان را واکسینه کند و حدود ۲۳۰ سال بعد وزیر بهداشت وقت؛ لاجرم اول فرزند خویش را جلو دوربینها علیه کرونا واکسینه میکند).
اما حوالی سال ۱۲۲۷ خورشیدی (۵۰ سال بعد از اقدامات عباسمیرزا)، کسی که درد رعیت دارد نه سودای ریاست، پایهگذار الزام قانونی در آبلهکوبی میشود.
امیرکبیر اولین زمامدار ایرانی است که آبلهکوبی را بهصورت رایگان الزامی میکند. میرزا تقیخان در سوم رمضان مصادف با ۱۱ تیر سال ۱۲۳۰ خورشیدی در شماره ۲۲ روزنامه وقایع اتفاقیه مقالهای مینویسد تا مردم را بیش از پیش به واکسیناسیون ترغیب کند. او که با مقاومت بافت سنتی کشور مواجه بود، قانونی هم برای متمردین از الزام آبلهکوبی گذارد که هرکس فرزندش در اثر آبله بمیرد، باید بهعنوان جریمه پنج تومان به صندوق دولت بپردازد.
اعتضادالسلطنه نقل میکند: «در سفر اصفهان، روزی در چهلستون، امیر را بسیار برافروخته دیدم. گمان بردم از سرحد خبر بدی رسیده، اما معلوم شد که فرزند صادق رنگآمیز و محمد کلهپز از بیماری آبله (امروز بخوانید کرونا) مُردهاند. امیر از آنان مؤاخذه کرد و گفت: از هریک پنج تومان گرفته مرخص شوند و پول را در صندوق خاص مریضان بگذارند ولی چون توانایی پرداخت نداشتند دستور داد از کیسه خودش این پول را به صندوق بدهند تا قانون اجرا شود. بعد من به امیر گفتم: این مطلبی نبود که اینقدر شما را مشتعل کرده بود. فرمود: شاهزاده! تعجب دارم که شما شنیدید دو نفر از ابناء وطن شما (امروز بخوانید ۵۰۰ نفر در اثر کرونا) بیجهت تلف شدهاند و به شما تأثیر نکرد! و من بسیار شرمنده شدم».
بعداز شهادت امیرکبیر، مدتها این قوانین تعطیل شد تا بالاخره در هشتم مهر ۱۳۱۱ رسما «نظامنامه اساسی آبلهکوبی مجانی» (امروز بخوانید دستورالعملهای بهداشتی ستاد ملی مبارزه با کرونا) توسط وزارت داخله ابلاغ و لازمالاجرا شد. ۴۸ سال بعد در سال ۱۳۵۹، آبله در ایران و جهان ریشهکن شد.
سیزده ماه است ویروسی سابقهدار اما ناشناخته جهان را درنوردیده است. جهان اما امروز واجد برترین تکنولوژیها، غولهای اطلاعرسانیِ لحظهای، هزاران مرکز پیشرفته پژوهشی و آموزشی، دولتهای ثروتمند، مردمانی به مراتب درسخواندهتر، باسواد و بهروزتر است! ریشهکنی «آبله» از زمین، چیزی حدود ۱۸۴ سال به درازا کشید! فکر میکنید مهار «کرونا» در کشور و جهان چندسال طول خواهد کشید؟!