یادداشت منتشر شده در روزنامه شرق- 28 فروردین 1400
مشکل پیک چهارم کرونا در کشورمان مشکل «اعتماد» است؛ البته نه بودن اعتماد، بلکه نبودن اعتماد.
در واقع بر این باورم که اگر اعتماد در کشور ما وجود داشت و نهادینه شده بود، قطعا پیکهای چندگانه خفیفتر و اوضاع خیلی بهتر از این بود. از روزی که امواج کرونا از چین آغاز شد و در نهایت به کشورمان رسید، گروهی از مردم کشورمان این بیماری را قبول نداشتند؛ البته این موضوع قبولنداشتن درجات مختلفی دارد. بعضیها هستند که کلا میگویند کووید19 یک بیماری مجزا نیست و همان سرماخوردگی یا آنفلوانزای فصلی است که برخی شرکتها و دولتها یا کشورها آن را ساختهاند تا به اهداف سیاسی و اقتصادی خود برسند یا به رقبایشان آسیب بزنند. این جماعت که تعدادشان برخلاف انتظار کم هم نیست، گذارشان به بیمارستانها نمیافتد یا اگر بیفتد، باز هم دلایل دیگری از جیب خود بیرون میکشند تا کلا پدیده کووید19 و کرونا را تکذیب کنند. بعضیهای دیگر که تعدادشان بیشتر است، میگویند کرونا هست، اما آنقدرها هم که میگویند، جدی نیست و دولتها و کشورها بیدلیل شلوغ کردهاند. گروه دیگر از مجموعه بیاعتمادها افرادی هستند که مشکلی با اینکه کرونا یک بیماری واقعی است و بیماری جدی هم هست، ندارند، اما مشکل این گروه این است که به خودشان زیاد اعتماد دارند. این گروه در واقع یا این احساس را دارند که خودشان خیلی جوان هستند یا این احساس را دارند که خیلی قوی هستند و کووید19 یک بیماری است که فقط برای افراد سالخورده یا ضعیف از لحاظ سیستم ایمنی جدی است. گروه دیگری که مشکل در اعتماد دارند، آنهایی هستند که به قوانین قرنطینه و ممنوعیت باور یا اعتماد ندارند؛ یعنی احساس میکنند اگر به قوانین و درخواستها و محدودیتها اعتماد کنند، چیزی از دست دادهاند. در واقع این گروه از بیاعتمادها افرادی هستند که به شاکله رعایت جمعی و همکاری جمعی باور و اعتماد ندارند و اعتمادشان را احتمالا به هر چیزی جز خودشان از دست دادهاند. گروه دیگری از افراد دچار بحران بیاعتمادی، افرادی هستند که به منابع علمی و آکادمیک اعتماد نمیکنند و در عوض به سمت منابع و مراجع غیرعلمی میروند که نهتنها وضعیت را بهتر نمیکنند، بلکه وضعیت را گاه بسیار وخیم و بحرانی هم میکنند. این فهرست بسیار طولانیتر از اینها میشود؛ یعنی میشود شاخهها و زیرشاخههای فراوانی را برای آن تعریف کرد و درباره مختصات بیاعتمادی و دلایل بیاعتمادی آنان سخنان فراوانی بر زبان آورد، اما شاید همین اشارات برای آنانی که اهل اشاره و استعاره هستند، کافی باشد.
میماند حرف آخر درباره بزرگترین گروه از اصحاب بیاعتماد که شاید بخش بسیار عمدهای از مردم کشورمان کموبیش در این گروه جای بگیرند و این گروه آن افرادی هستند که به مکانیسم از بالا به پایین و به شنیدن بازخورد از پایین به بالا بیاعتماد هستند. در واقع این گروه به مدیریت و مکانیسم کنترل و مقابله با کرونا در کشور بیاعتماد هستند. دلایل بیاعتمادی بسیار فراوان و متعدد هسستند، ولی تبعات این بیاعتمادی است که دقیقا به خود افراد و افراد مرتبط با آنان و درنهایت کلیت جامعه برمیگردد و از این بیاعتمادی و رفتارهای ناشی از آن آسیب میبینند. در تمام ماههای گذشته رفتار مشترک و همسوی ساختار حاکمیتی، نهادهای اجتماعی و بخش خصوصی و مردم و جامعه، شکل نگرفته است؛ البته بیانصافی است اگر بگوییم اصلا شکل نگرفته است. در هفتهها و ماههای اول نوعی همدلی و همراهی عمومی در کشورمان علیه همهگیری کووید19 شکل گرفت که اگرچه در بخشی از موارد رفتارهای غیرعلمی یا تأییدنشده را موجب شد، اما در نهایت باعث شد با وجود کمبودها و کاستیها، موج اول و دوم شیوع کرونا که قاعدتا کنترلشان باید سختتر میبود، کنترل شود؛ اما این رفتار دیرپا نشد و هرچه گذشت کمرنگتر و کمرنگتر شد و نتیجهاش هم شد زدن پیکهای اصلی و فرعی که باعث شود هیچوقت کادر درمان کشور نفس راحت نکشد و بیمارستانها خالی نشوند و مدرسهها باز نشوند و...
کرونا بالاخره روزی تمام میشود، اما با این حجم از بیاعتمادی از بالا به پایین و از پایین به بالا و از مردم به مردم و از شرق به غرب و از غرب به شرق، مطمئن باشید هر اتفاق سادهای در کشورمان بحران خواهد شد.