امروز روز پزشک و به همین دلیل نوشته ذیل را تقدیم میکنم به دکتر جلیل حسینی، دکتر ملک منصور اقصی، دکتر بابک زمانی، ، دکتر خسرم خرم ، ناصر نجاریون ،دکتر شهریار کهنزاد _هنرمند درجه یکی هم هست_، دکتر علی خسروآبادی ، دکتر ایرج کریمی، دکتر فرزام پروا و... کسانی که بیش از آن که تخصص و مهارت غبطه برانگیزشان مرا به سمتشان جذب کند، آن نگاه انسانی، پر از عطوفت و تسلط بر دانش اجتماعی و علاقه شان برای سعادت جمعی جان مرا شیفتگی آموخت. باید دزپر موردشان جداگانه بنویسم.
آیا تهاجم بیرحمانه ویروس کرونا میتواند الگوی تثبیت شده و شاید ناکارآمد ذهنیت ما را نسبت به علم پزشکی و رفتار پزشکان دچار تردید سازد و درک ما را نسبت به این علم و تخصص تغییر دهد؟ پاسخ به این پرسش بیش از آن که متکی بر شناخت دقیقتر دانش بیولوژیک باشد، باید متکی بر بازشناسی ذهنیتی باشد که به شدت متصلب است و باید در معرض واسازی قرار گیرد
هیچکس مثل پزشکان در جهان نسبیتها و تردیدها زندگی نمی کند. حتی در سادهترین بیماریها آنها آموختهاند با شک و تردید برخورد کنند. هر چند میدانند نباید این تردید را به بیمار و اطرافیان بیمار واتاب دهند. چرا که دچار اضطرابی میشوند که از خود بیماری مهلکتر است.
هر عامل بیماری از جمله ویروسها و باکتریها دچار تغییرات مداوم میشود و به همین دلیل نوع درمان با استفاده از ذخیره ذهنی انجام میشود که این تغییرات ناشناخته را نمیتواند به حساب بیاورد مگر آنکه شواهد تجربی تازهای نسبت آنها جمعآوری شود. سوی دیگر ماجرا بدن بیمار است که به طور عجیبی در برابر درمان واکنشهای متفاوتی نشان میدهد و به همین دلیل هیچ درمانی با قعطیت نمیتواند نتیجه خود را بیمه و تضمین کند.
پزشکی مدرن بیشتر از آن که درمانگر باشد سعی بر آن دارد در جدال بیماری و بیمار اقسام حمایتها را به نفع دومی انجام دهد. از یک سرماخوردگی ساده تا پیشرفتهترین سرطانها از این حمایت ها برخوردار میشوند، ولی به صورت ریشهی نمی توانند بیماری را حذف کنند. چرا که عامل بیماری و خود واکنش بیماری رفتارهایی ثابت ندارند.
کرونا در بهترین حالت حتی با کشف واکسن مثل آنفولانزا ماندگار خواهد شد. هم سیستم دفاعی بدن به مرور راههای مقابله با آن را مییابد و هم روشهای حمایتی دارویی بهتری کشف میشوند. همان طور که آنفولانزا هر سال تعدادی قربانی میگیرد کرونا هم در طول سالها قربانیهای زیادی خواهد گرفت. پرسش اصلی آن است که آیا می توان با تغییر پارادایم پزشکی روشهایی یافت که به جای حمایتگری اساس مشکل را حل کرد؟ این احتمال بسیار کم است چرا که سیلان تغییرات ناشناخته آن چنان خوفناکاند که با هیچ ذهن هوشمند و دانش پیشرفتهای نمیتوان بر بیماری غلبه کرد. البته بحث آنتروپی است که هر انرژی به سمت اضمحلال پیش میرود و انرژی بشری هم ناگریز به سمت کاهندگی و مرگ.
مطلبی هم در مورد دستیاران - رزیدنتها - بنا به توصیه دکتر زمانی مینویسم. بیشتر فداکاری بیاجر در برابر کرونا و دیگر بیماری ها بر دوش آنان است، بدون آن که جامعه نسبت به آن وقوف داشته باشد.