دوشنبه، 3 دی 1403
  
  • 1399/05/03
یادداشت

دکتر عبدالرضا ناصرمقدسی

متخصص مغز و اعصاب

زمین؛ کلان‌داده‌ای بسیار بزرگ

برای یادداشت این هفته یک مستند را انتخاب کرده‌ام که موضوع علمی‌-تخیلی نداشته و در نگاه اول شاید چندان به یادداشت‌های همیشگی مرتبط نباشد؛ اما چنان ‌که خواهیم دید، این‌گونه نیست و این مستند و دیگر مستندهای مشابه که به‌تدریج معرفی‌شان خواهم کرد، قدرت بالای سینما در تلفیق علوم و معرفت‌های گوناگون و ایجاد شکل پیچیده و شبکه‌مانندی از ادراک را نشان می‌دهد. به گمان من این راهی است که دانش و خرد به‌ معنای کلی آن باید در سال‌های آتی طی کند و سینما به‌دلیل قدرتی که دارد، می‌تواند در این زمینه بسیار مؤثر واقع شود. 

جهان امروز، جهان کلان‌داده‌هاست. ما در هر حوزه با حجم بسیار بالای اطلاعات روبه‌رو هستیم که گاه تحلیل آن را بسیار پیچیده و دشوار می‌کند؛ اما این کلان‌داده‌ها هریک معمولا خصوصیتی مشترک داشته که باعث می‌شود ذیل یک عنوان خاص طبقه‌بندی ‌شوند. مستند «باراکا» اما به کلان‌داده‌ای می‌پردازد که از جنس داده‌های قبلی نیست. زمین با تمام آنچه در آن به ‌وجود آمده و تمام معرفت‌های تلنبارشده طی میلیون‌ها سال تکامل، همه‌و‌همه در مجموعه‌ای به نام زمین، این سیاره‌ آبی در منظومه شمسی، جمع شده‌اند. تنوع، کثرت و حتی تضاد بین این داده‌ها و هستی‌ها آن‌قدر زیاد است که یکی‌کردن آنها تحت یک عنوان ناممکن به نظر می‌رسد. از‌این‌رو است که تفکیک حوزه‌های مختلف معرفتی در تاریخ اندیشه بشری معنای بزرگی یافته و چیزی است که علم و دیگر حوزه‌های معرفتی بر آن پافشاری کرده و اصرار دارند؛ اما به نظر می‌رسد عمق روابط و نیز ماهیت عجیب و پیچیده زمین عملا این دیوارها و خط‌کشی‌ها را از بین برده و نوعی ادراک شبکه‌مانند را به ‌وجود می‌آورد. مانند همان مفهوم ریزوم که «ژیل دلوز» برای توصیف ارتباطات پیچیده و شبکه‌مانند این جهان به کار می‌برد. مستند «باراکا» محصول سال 1992 و به کارگردانی «ران فریک» است. در فیلم دیالوگی نیست و کل فیلم بر‌اساس موسیقی و تصویر می‌چرخد. در این فیلم 96‌دقیقه‌ای به تمام جنبه‌های آنچه در زمین رخ می‌دهد، سرک کشیده می‌شود. فقط انسان نیست که حضور دارد؛ اگرچه مانند همیشه حضور انسان بسیار پررنگ است؛ اما همه‌چیز انسان نیست. محصولات انسانی نیز در سطح انسان قرار می‌گیرند. همه‌چیز در عرض هم هستند و انگار هویتی مجزا اما درهم‌تنیده دارند. سینما به شکل عجیبی این درهم‌تنیدگی و در عرض هم بودن را به نمایش می‌گذارد. ما در کنار بابون‌ها، میمون‌ها، طبیعت زیبا و خشن زمین، شهرها، آسمان‌خراش‌ها، نابودی‌هایی که به دست بشر ایجاد شده، علم، هنر، مذهب و چنگ‌انداختن انسان به ریسمانی آسمانی را می‌بینیم. در بطن همه اینها همان نیرویی به نام زمین، این سیاره آبی، قرار دارد که همه‌چیز را مانند مادری در بر گرفته است. فیلم به‌شدت من را به یاد نظریه گایا از «جیمز لاولاک» انداخت؛ نظریه‌ای که زمین را نه یک سیاره سنگی؛ بلکه جانداری باهوش می‌پندارد که به شرایط خود واکنش نشان می‌دهد. درست است که ما انسان‌ها روی همین زمین و در تکامل طبیعت به‌ وجود آمده‌ایم؛ اما وقتی این‌گونه خود را از عرض دیگر واقعیت‌های زمین خارج کرده و به اربابی بدل می‌شویم که همه‌چیز را به هم ریخته و نابود می‌کند، در‌ آن‌ صورت این زمین است که ما را برنمی‌تابد و به ما حمله می‌کند. مانند همین کرونایی که به علت دخالت بیش از اندازه انسان در طبیعت حالا از هر در و دیواری رد شده و همه را گرفتار کرده است.
 به گمانم در این دوره کرونا باید به دقت مستند «باراکا» را مشاهده کرد. نام «باراکا» از عنوان عبری برکت گرفته شده است؛ برکتی که پایه و اساس بسیاری از ادیان محسوب می‌شود؛ برکتی که ما خود به‌آسانی داریم آن را از دست می‌دهیم. همه می‌نالیم از این هجمه‌ای که به ما شده، می‌نالیم؛ اما وقتی که خود را در عرض همه آنچه در زمین اتفاق می‌افتد، قرار دهیم، به ادراک جدید و پیچیده‌ای دست خواهیم یافت که دیگر نمی‌تواند حاصل کاوش علمی در زمینه بیماری و درمان یا کنکاشی فلسفی در باب زندگی و مرگ باشد. در این ادراک جدید که دیگر شاخصه‌های علمی را پشت سر می‌گذارد، ما اندام حسی تازه‌ای پیدا می‌کنیم؛ چشم‌ها و گوش‌ها و حس لامسه جدید. این‌گونه زاویه دید ما بسیار فراخ می‌شود. می‌توانیم به اعماق این حیات و جست‌وجوی پایان‌ناپذیر بر روی زمین برویم. ارتباطات پنهان و ریزوم‌وار خود را با آنها کشف کنیم و ببینیم همه‌چیز در گرو مرگ و زندگی ما نیست. ما کلیتی غریب هستیم که بخش مهم ما از کوه‌ها، دشت‌ها، بیابان‌ها و لاک‌پشت‌ها تشکیل شده است.  ما به همان صورتی می‌میریم که سنگی از بالای کوهی سرازیر می‌شود. ما در مرگمان هیچ ارجحیتی به رودخانه‌ای جاری و خروشان نداریم. سینما در رسیدن به چنین ادراکی می‌تواند کمک بسیاری به ما بكند. سینما این اجازه را دارد که فارغ از مرزبندی‌هایی که معرفت‌شناسی برای ما ایجاد کرده، به همه‌جا سرک بکشد. معیار آن برای حضور در همه‌جا نیز همین توانایی مشاهده‌گری است. توانایی اینکه می‌تواند آدمی را ببیند که کار هنری می‌کند و مقاله‌ای علمی می‌نویسد؛ اما درختی را هم از ریشه درمی‌آورد. این رفتار در هیچ قاموسی نمی‌گنجد، مگر در قاموسی که جهان را مانند یک کل و در عرض هم دیده و ادراک آدمیان را به اطراف خود نشان دهد؛ ادراکی که گاه بسیار مخرب است. حال این دوربین سینما با تمام قوتش در بین همه این نمودها می‌چرخد و آنها را بدون ترس از مرزهای ساختگی معرفت‌شناختی در کنار هم قرار می‌دهد. مستندی مانند «باراکا» نمایش کلان‌داده‌ای بسیار بزرگ است که ارتباطات آن با هر آنچه خوانده‌ایم و شنیده‌ایم، متفاوت است. چنین مستندهایی که البته خوشبختانه ادامه‌دار بوده و ما هم در یادداشت‌های بعدی به آنها خواهیم پرداخت، مقدمه‌ای برای این ادراک جدید در جهان پیچیده جدید است. جهانی که انسان را به‌عنوان بخشی کوچک از این طبیعت بزرگ معرفی می‌کند. جهانی که ما باید برای زندگی در آن دوباره آموزش ببینیم، وگرنه آن‌طور‌که در بحران کرونا مشاهده می‌کنیم، به‌راحتی در این نظم مستتر حذف خواهیم شد.

منبع: روزنامه شرق