من اگر همواره از جامعهی پزشکی دفاع کردهام بخاطر دفاع صنفی و منافع شخصی نبوده است بلکه دلایل زیادی داشتهام. مثلاً فرض کنید یکی از آن دلایلم، پیشبینی چیزی مثل فاجعه در یک اپیدمی بوده است. یعنی با شناخت اجمالی که از سازمان دولت و سیاست در ایران داشتهام پیشاپیش میدیدهام که روزی همین پزشکانی که به آنها بیرحمانه حمله میشود، آخرین امید ملتی هستند که بیپناه در وسط آتش گیر افتادهاند.
جامعهی کنونی ایران به هر دلیلی با پزشکی مدرن، میانهی خوبی ندارد. پزشکی مدرن مثل برخی دیگر از اجزا و لوازم و دستاوردهای مدرنیته هر از گاه با حملهی سرسختانه در فضای نقد و نظر اجتماعی مواجه شده است.
بارها در دفاع از جامعهی پزشکی نوشتهام اما خوانندگان این نوشتهها، به ویژه نسل جوانتر، چنان دفاعی را برنتابیدهاند و هرچه بیرحمانهتر به پزشکان حمله کردهاند.
اکنون که کرونا جان پزشکان و پرستاران زیادی را گرفته و کماکان میگیرد در واقع مخالفین محترم آتشبس موقت دادهاند نه اینکه نظرشان تغییر کرده باشد. این دسته از مخالفین پس از فرونشستن تب کرونا، دوباره حملات تند خود را شروع خواهند کرد.
انقلاب 57 ساختار بیشتر نهادها و سازمانهای کشور را تغییر داد. مثل نهاد آموزش و پرورش. سازمان ارتش. دستگاه قضا. قوهی تقنینی و غیره و غیره و غیره. معذلک یکی از معدود سازمانهایی که از نظر ساختاری تقریباٌ دستنخورده باقی ماند سازمان نظام پزشکی بود. چون آناتومی و بیولوژی انسانِ بعد از انقلاب، شبیه انسان قبل از انقلاب بود. انسانِ بعد از انقلاب باید به همان دلیلی زنده بماند که انسانِ قبل از انقلاب میماند. آنها سربازان انقلاب بودند و هستند.
معذلک تغییردهندگان نهادها، از پای ننشستهاند و همواره تلاش کردهاند تا عاقبت این نهاد را نیز تغییر دهند. آنها با برساختن چیزهایی درهم برهم از طب قدیم و جدید مخلوق تازهای به نام طب اسلامی بوجود آوردهاند و از کنار آن کسب و کاری پررونق نیز براه انداختهاند با گردش مالی خوب. این انقلابیون در هنگامی که با حمله یا نقدی مواجه میشوند خود را در پشت احادیثی قرار میدهند که حمله کننده یا منتقد از بیم تکفیر سپر میاندازد. احادیثی که البته مراجع تقلید قم بارها آنها را رد کردهاند. معذلک اینها در جمهوری اسلامی پشتیبانان قدرتمندی هم داشته یا دارند. به عنوان مثال رییس اسبق قوهی قضائیه چنان اعتقادی به اینها داشت که جانش را به شکل تأسفبرانگیزی بر سر آن اعتقاد از دست داد.
کارل مارکس میگوید، بعضیها باید سقف برسرشان خراب شود تا بپذیرند قانون جاذبه وجود دارد. فیلمهای کرونا که از بیمارستانها، سردخانهها و قبرستانها بیرون آمد همان سقفی بود که بر سر طرفداران طب اسلامی خراب شد تا بازار پر رونق آن شکاف بردارد. طبیبان اسلامی دو دسته شدند، یک دسته کرونا را از بیخ و بن انکار کردند. در مقابل دستهای دیگر آنرا پذیرفتند و برای درمانش روغن بنفشه تجویز کردند.
شاید برخی خوانندگان که این موج وحشتناک مرگ و میر کرونایی را میبینند گمان کنند که علیالقاعده دیگر پتهی این مدعیان دروغین بر آب افتاده و برای همیشه دستشان رو شده است. چنین نیست.
به دلایلی چند؛
نخست آنکه جهل بشر به اندازهی علم خداوند بیپایان است. نهاد جهل و جادو و خرافه نهادی همواره قدرتمند بوده است. این نهاد متکی بر سائقهایی است که از قضا تمدن بشری با تکیه بر همانها برخاسته است. چیزهایی همچون میل به جاودانگی انسان، رازآلودگی هستی، و قدرت تخیل بشر. در جاهایی که دولت مرکزی ضعیف است اغواگران، عرصهی فراخی برای جلوهگری دارند.
دوم آنکه رابطهی طبیب و بیمار پس از فرونشستن تب کرونا دوباره همان رابطهی کالایی سابق خواهد شد. در کشوری که مدرنیته نیمبند و نارساست چشمانداز امیدبخشی برای پذیرش اجتماعی دستاوردهای آن به چشم نمیخورد وانگهی که آن سازواره نیازمند بازنگری در ساخت و بازتعریف در رابطهای تازه از خود با ساختاری کلانتر است که فعلا چشماندازی برای چنان چیزی از هیچ سوی دیده نمیشود.
و نهایتاً سوم آنکه در نگاه فوکویی، پزشکی نهادی معطوف به قدرت است و پزشک توانایی بالایی در اعمال قدرت بر جسم شهروندان دارد. وقتی حکومت مرکزی به عنوان تجلی کل قدرت رسمی یک جامعه، در ساخت خود هنوز درگیر تردیدهایی بنیادین است به گونهای که رییس اسبق یک قوه، جان خود را بر سر اعتقادی اشتباه میگذارد نظام پزشکی به عنوان یکی از نهادهای اصلی قدرت، در چنین نظامی دچار پریشانی و سردرگمی میشود و بسیاری از اعضای آن یا مهاجرت میکنند یا در مبارزه با کرونا جان میبازند.
با وجود همهی اینها توفان که نشست همهی ما تغییر کردهایم. چیزها پس از توفان همانگونه نخواهند بود که پیش از آن بودهاند.
#پاندمی_کووید19