در کشورهای مختلف قوانین مختلفی حکمفرما است. در بعضی از کشورها مثل آلمان بعد از شصت وپنج سالگی؛ مدرک پزشکی ارزش کاری ندارد وشخص باید به امور جاری زندگی خود برسد واز بقیه عمر خود استفاده بهینه نماید. در کشوری هم مثل ایران اگر کار دولتی داشته باشد به مجرد بازنشتگی کار دوم را شروع می کند واگر هم کار دولتی نداشته باشد تا لب گور مریض می بیند. الان شاهد هستیم بعض از همکاران با ویلچر به مطب می روند یا بینایی وشنوایی انها به شدت تحلیل رفته و هنوز به مطب می روند. از زمانهای قدیم که سن باز نشستگی را تعین کردند ، متوجه بودند که طول عمر مفید بیش از هفتاد سال نمی باشد واگر هنوز زنده هستیم از نظر روحی جسمی در وضعیت مناسبی نمی باشیم، پس چه بهتر از چند سال باقی مانده استفاده کنیم ودر کنار خانواده باشیم .متاسفانه وضعیت مالی بعضی از همکاران مناسب نیست وباید کار کنند وبیمار ببینند ومخارج زندگی خود را تامین نمایند. بیمه ندارند ،حقوق باز نشستگی ندارند، ذخیره مالی ندارند وبا کمر درد و پا درد باید بسازند وبه مطب بروند که این مشکل به قوانین موجود باز می گردد که هیچگونه کمکی به پزشکان نمی کنند وسعی هم می کنند با مالیات وبهانه های مختلف مختصر درآمد آن ها را هم بگیرند .اما گروه دیگر که نام ونشانی دارند وتازه شروع به جمع کردن مال کرده اند بی خبر از بیماری و مرگ روزی هجده ساعت از مابقی عمر خود را در مطب وبیمارستان گذرانده و فکر می کنند مرگ و بیماری برای دیگران است. اگر مقایسه طول عمر پزشکان و سایر افراد را درنظر بگیریم، پزشکان طول عمر کمتری دارند ، بدون آن که رنگ آفتاب را دیده باشند. اگر فرصتی باشد و به بیمارستانهای قدیمی سر بزنید بیشر سهام داران را می بینید با عمر بیش از هشتادسال، ساعت شش صبح در بیمارستان حضور دارند تا بیمار بیشتری ببینند. اسم این کار را هر چه میخواهید بنامید به جز احتیاج، زیرا تا به حال عقل جمع کردن پول را داشته ولی غافل ازعمر هدر رفته. اکثر این همکاران از بیماریهای مختلف رنج می برند ولی هنوز در پی...بگذریم!.ای کاش قانونی وضع شود و سن کار پزشکان مشخص شود شاید این قوانین موجب شود ما از بقیه عمر خود استفاده کرده وبه بیماری های خود بپردازیم.