امروز صبح برخلاف روزهای
دیگر چند نانوایی تافتون تنوری
اطراف مرداویج شلوغ و دارای
صف های به هم فشرده بود.
انگار نه انگار که کرونایی است و
روزانه صدها نفر بخاطر کرونا
می میرند و هزاران نفر هم در
بیمارستان ها بستری هستند.
اول صبح از خیر نان گرفتن
گذشتم و رفتم تا لقمه آخر نان
کهنه ای که در خانه بود بخورم
چه کنم که روزهای سختی را
سپری می کنم !!!!!
خدا لعنت کند کرونا را که همسر
ودخترم را از من دور کرده است
بالاخره حدود ساعت ۱۱صبح
رفتم در صف نانوایی، کنار
خیابان و زیر آفتاب ایستادم....!!!
جایی که بیش از ده نفر دیگر هم
برای گرفتن نان در صف ایستاده
بودند............................................!!!
یکدفعه ؛ جوان تنومندی که
ماسک هم نداشت و پیراهن
قرمز رنگی پوشیده بود، پرایدش
را دوبله پارک کرد و آمد و
مستقیم رفت جلو و در بین چند
نفری که جلو ایستاده بودند
ایستاد، و بعد از چند دقیقه هم
نزدیک ده قرص نان گرفت که
برود............................................!!!!
صدا را بردم بالا که چرا بدون
نوبت نان گرفتی و این حق ---
الناس است و چرا در صف نمی
ایستی....؟
گفت ساعت نه صبح آمدم و
سفارش دادم ، که گفتم مگر نان
سفارشی است؟ و چند نفر دیگر
هم کم کم اعتراض کردند و
بهرحال جوان قلدر ؛ نانش را
برداشت و سینه اش را انداخت
جلو و رفت و بعد از اینکه رفت
اعتراض ها بیشتر وصداها بلندتر
شد و هر کسی یک چیزی گفت.
و اما موضوع این بود که مردم
باید در همان اول از حق
خودشان دفاع می کردند و
نکردند و بعد از پیش آمدن این
قضیه و اعتراضی که کردم، عده
ای هم یاد گرفتند که باید به
ناحقی اعتراض کرد، حتی اگر
گرفتن نان بدون نوبت در صف
نان باشد و طرف هم تنومند
باشد و قلدر و..........................!!!
پسر بچه کوچک لاغری که سه
قرص نان می خواست و می
گفت : چهل دقیقه در صف
ایستاده ، وقتی کنار من نانهایش
را برای خنک شدن پهن کرده
بود، شروع کرد به درد دل کردن
و ناراحت بود از کسانی که هر
روز می آیند و بی نوبت نان می
گیرند و می روند.
ای کاش آنانی که نان بدون
نوبت می گیرند بدانند که این
حق الناس است که سر سفره
می برند و به زن و بچه خود می
دهند، و این لقمه به قول
پیرمردی که در صف ایستاده بود
حرام حرام می باشد.