سلامت چه به صورت فردی و چه جمعی بی شک یکی از مهم ترین ابعاد حیات انسان است.درست است که تعاریف مختلفی از مفهوم سلامت مطرح شده، اما پذیرفته شده ترین آنها تعریف سازمان جهانی بهداشت است:
سلامت حالت رفاه و آسایش کامل روانی، جسمی و اجتماعی است و فقط فقدان بیماری یا نقص عضو نیست.
اما هنگامی که بحث جنسیت و سلامت به میان می آید، بایستی در بکار بردن این مفهوم دقت کنیم چرا که مفهومی متغیر در بین دو جنس محسوب می شود. درست است که میزان مرگ و میر زنان در برخی از گروه های سنی کمتر از مردان است اما شیوع برخی بیماري ها در زنان بیشتر است و از نظر دسترسی و استفاده از خدمات بهداشتي و درماني شرايط نامساعدتري دارند.
بر این اساس در حوزه بهداشت و سلامت زنان بایستی بر نکاتی چند توجه داشت:
نخست اینکه سلامت زنان ارتباط بسیار نزدیک و اساسی با شرایط زندگی او دارد و محدود به مشکلات باروری نیست. مشکلات سلامت زنان شامل شرایط، بیماری ها و نارسایی هایی است که مختص زنان، شایع تر در زنان یا دارای عوامل خطر یا دوره های متفاوت در زنان نسبت به مردان است.
دوم آنکه علاوه بر موارد خاص فیزیولوژیک،زنان ممکن است دچار برخی از مسائل مرتبط با بهداشت نیز باشند که بیشتر رنگ و بوی فرهنگی و اجتماعی دارد. به عنوان مثال سهل انگاری در درمان کم خونی زنان و دختران، کافی نبودن مراقبت های عمومی مربوط به برنامه تنظیم خانواده و آموزش های جنسی و نیز مراقبت های پیش از زایمان و پس از زایمان، مصرف داروهای غیرایمن، توجه ناکافی به بیماری های نظیر سرطان پستان، فقدان آموزش های زنان درباره ی مراقبت از کودک، بهداشت، تغذیه، ناکافی بودن مراقبت های بهداشتی مناسب و دلسوزانه برای زنان مهاجر، زنان سالمند، زنان معلول و زنان زنداني.
طبق بیانیه سازمان بهداشت جهانی بهرهمندی از بالاترین سطح استاندارد قابل دستیابی سلامت، از حقوق اساسی هر فردی است و زنان بسیاری در سراسر دنیا از این حق اساسی بشری محروم هستند. این بیانیه در ادامه می افزایدکه برخی از مشکلات سلامت زنان توسط بیولوژي فردی تعیین می شود ولی بسیاری از مشکلات آنان ناشی از عوامل اجتماعی اقتصادی است یا به واسطه این عوامل تشدید می گردد.
سومین نکته این است که مسئولیت های زنان در نقش های چندگانه ای که برعهده دارند ممکن است سلامتی شان را به خطر بیاندازد، در بسیاری از جوامع زنان بار مضاعفی را تحمل میکنند، از آنان انتظار می رود که هم در بیرون خانه برای کسب درآمد کار کنند و هم مسئول کار های داخل خانه باشند و به نیاز های شوهر و فرزندانش و گاه نیاز های خویشاوندان دیگر نیز رسیدگی کنند.
در سراسر جهان در بسیاری از خانه ها، زنان نخستین کسانی هستند که صبح از خواب برمی خیزند آخرین کسانی هستند که شب به بستر می روند. چنین زنانی که خسته و کوفته از کارند، در وهله آخر آن هم با شرایط خاصی می توانند به نیاز های بهداشتی خود بیندیشند. در برخی از جوامع فقط مواقعی می توانند به پزشک مراجعه کنند که شوهر یا پدر همراهشان باشند، در نتیجه ممکن است معالجه زنان به تاخیر افتد یا اصلا برای معالجه اقدام نشود.
با توجه به اين نكات می توان نتیجه گرفت که گرچه مسائل و مشکلات بهداشتی در هردو جنس دارای اهمیت می باشد، لکن توجه به سلامت زنان و دختران از اهمیت بیشتری برخوردار است. چرا که به لحاظ جنسیت خود و به تبع آن مسئولیت و ایفای نقش مورد انتظار در جامعه دارای شرایط خاصی می باشند و به واسطه این شرایط قادرند نقش کلیدی در وضعیت بهداشت و سلامت خود، خانواده و جامعه پیرامونشان ایفا نمایند.
به طور کلی عملکرد جامعه پزشکی در افزايش سلامت زنان در دو حوزه سودمند خواهد بود.
اول با ارتقادانش پزشكي عموم جامعه:
آموزش مسائلی مانند لزوم غربالگری سرطان های قابل پیشگیری با پاپ اسمیر و ماموگرافی و ... ، آموزش علامت های عفونت های منتقله از راه جنسی و روش های پیشگیری از آنها
دوم باافزایش تحقیقات و پژوهش و انتشار نتایج آنها درباره سلامت زنان كه میتواند توجه متخصصین و دست اندرکاران علمی را به لزوم افزايش اطلاعات از نیاز های سلامتی زنان جلب نموده و به ایشان کمک نماید تا با درک یافته ها نقاط قوت و ضعف آنها و حوزه های ناشناخته یا کمتر شناخته شده، به تولیدات این بخش بیفزایند و در پیشبرد آن گام های بیشتر و بهتری بردارند.